با ذهن خودآگاهمان شاد باشیم نه با ذهن ناخوداگاه
25 دی 1402 ساعت: 19:10
25 دی 1402 ساعت: 19:10
براساس برخی نظرسنجیها یک نفر از هر سه آمریکایی میگویند شاد هستند، اما کارشناسانی هم هستند که عقیده دارند، بسیاری از ما از شاد بودن برداشت اشتباهی داریم. مردم دچار سوءتفاهمی هستند که شادی امری طبیعی است، اما وقت آن رسیده که طور دیگری به موضوع نگاه کنید. شاد بودن دشوار است و شاد بودن امری طبیعی نیست. در مغز ما دو ذهن رقیب وجود دارند که دائم با افکار ما در حال رقابتند.
اولین مورد از این دو ذهن، تفکر آهسته در بخش آگاه مغز ماست همان جریان افکار مستدل ما که در حل مسائل و تصمیمات پیچیده کمکمان میکند.
دومی به اصطلاح "مغز مارمولک" ما است، سیستمی کهن از واکنشها و احساسات سریع و خودکار از ناخودآگاه ما که به گفته کارشناسان، همان ذهن ناخودآگاه است. ما نمیدانیم چه میگوید، اما هر چه را میگوید احساس میکنیم. متاسفانه، این مغز کهن ما بیشتر به دنبال بقای ما است تا سلامت روان ما.
تنها مسئله مهم برای این مغز 60 میلیون ساله این بود که ژن¬های خود را به نسل بعدی منتقل کند. مهم نبود که خوشحال هستی یا نه. این مغز ناخودآگاه بقا به طور قابل توجهی سریعتر از ذهن خودآگاه ما است. به همین دلیل میتوانیم بفهمیم که چرا شادی یک امر خودبخودی نیست و به دست آوردن آن کار دشواری است.
این ذهنهای ناخودآگاه تهدیدهای ما و آسیبهای دوران کودکی ما را به یاد میآورند؛ آنها بر آینده ما تمرکز می¬کنند و نه اینکه مردم تو را قبول دارند یا نه.
برای آنکه واقعا شاد باشیم، باید رابطه خود را با این طرز فکر باستانی خزنده تغییر دهیم.
بنابراین برای شاد بودن باید مغز خود را دوباره برنامهریزی کنیم تا بخش خودآگاه ذهنمان قادر باشد هیجانات، احساسات و واکنشهای ناخودآگاه را دائم نظارت و کنترل کند. ذهن ناخودآگاه ما مانند همین قطارهایی است که از مسیر پایین میآیند و ذهن خودآگاه ما روی سکو نشسته است. ما روی آن سکو ایستادهایم و هر یک از این ذهنها تلاش میکنند ما را به طرف خود بخوانند. قطار از راه میرسد، درها باز میشوند و ما باید انتخاب کنیم سوار آن قطار میشویم یا نه.
برخی کارشناسان برای کنترل ذهن ناخودآگاه ما چارچوبی چهار بخشی برای ذهن آگاهی روزانه ابداع کردهاند. به این چهار قدم در اصطلاح کَست میگویند که حروف اول چهار کلمه انگلیسی است.
کست چیست؟
1- هوشیاری. وقتی هوشیار می¬شوید که تصور کنید دو نفر در وجود شما هستند که هر یک برای افکار شما با دیگری رقابت می¬کند.
2- آگاهی. شناسایی آسیبها و اضطرابها که در ذهن ناخوداگاه ما جای گرفته.
3- پذیرش. افکار ناخوداگاه¬تان را بپذیرید، آنها را محترم بدارید، نسبت به آنها همدلی نشان دهید، اما سوار قطار اندیشههای ناخوداگاه نشوید.
4- اعتماد. از روند ذهنآگاهی استقبال کنید.
چیلتون، کارشناس ابداعکننده روش کست، در ادامه از تجربه شخصی خود میگوید: «دستکم روزی سه مرتبه مدیتیشن (مراقبه) میکردم. زمان این مراقبهها طولانی نبود. می¬نشستم و فکر می¬کردم: دارم درباره چه چیزی فکرمی¬کنم؟ چرا دارم فکر می¬کنم؟ آیا این کار مرا شاد میکند؟» تا زمانی که تحت تسلط ناخوداگاهتان هستید، انگار دارید رویا میبینید و ذهن ناخوداگاه شما رویاها و کابوسهایتان را تغذیه میکند. پس بیدار شوید. زندگی زیباست. عمر شما میتوانید سفری دلچسب یا یه جهنم واقعی باشد. اگر ذهن ناخوداگاه بخواهد شما را راه ببرد، مدام به دنبال به دست آوردن هدف بعدی هستید، اما زندگی کوتاه است و نباید آنرا هدر داد.
مترجم: مرجان یشایایی
نیوزویک
6ژانویه 2024
دومی به اصطلاح "مغز مارمولک" ما است، سیستمی کهن از واکنشها و احساسات سریع و خودکار از ناخودآگاه ما که به گفته کارشناسان، همان ذهن ناخودآگاه است. ما نمیدانیم چه میگوید، اما هر چه را میگوید احساس میکنیم. متاسفانه، این مغز کهن ما بیشتر به دنبال بقای ما است تا سلامت روان ما.
تنها مسئله مهم برای این مغز 60 میلیون ساله این بود که ژن¬های خود را به نسل بعدی منتقل کند. مهم نبود که خوشحال هستی یا نه. این مغز ناخودآگاه بقا به طور قابل توجهی سریعتر از ذهن خودآگاه ما است. به همین دلیل میتوانیم بفهمیم که چرا شادی یک امر خودبخودی نیست و به دست آوردن آن کار دشواری است.
این ذهنهای ناخودآگاه تهدیدهای ما و آسیبهای دوران کودکی ما را به یاد میآورند؛ آنها بر آینده ما تمرکز می¬کنند و نه اینکه مردم تو را قبول دارند یا نه.
برای آنکه واقعا شاد باشیم، باید رابطه خود را با این طرز فکر باستانی خزنده تغییر دهیم.
بنابراین برای شاد بودن باید مغز خود را دوباره برنامهریزی کنیم تا بخش خودآگاه ذهنمان قادر باشد هیجانات، احساسات و واکنشهای ناخودآگاه را دائم نظارت و کنترل کند. ذهن ناخودآگاه ما مانند همین قطارهایی است که از مسیر پایین میآیند و ذهن خودآگاه ما روی سکو نشسته است. ما روی آن سکو ایستادهایم و هر یک از این ذهنها تلاش میکنند ما را به طرف خود بخوانند. قطار از راه میرسد، درها باز میشوند و ما باید انتخاب کنیم سوار آن قطار میشویم یا نه.
برخی کارشناسان برای کنترل ذهن ناخودآگاه ما چارچوبی چهار بخشی برای ذهن آگاهی روزانه ابداع کردهاند. به این چهار قدم در اصطلاح کَست میگویند که حروف اول چهار کلمه انگلیسی است.
کست چیست؟
1- هوشیاری. وقتی هوشیار می¬شوید که تصور کنید دو نفر در وجود شما هستند که هر یک برای افکار شما با دیگری رقابت می¬کند.
2- آگاهی. شناسایی آسیبها و اضطرابها که در ذهن ناخوداگاه ما جای گرفته.
3- پذیرش. افکار ناخوداگاه¬تان را بپذیرید، آنها را محترم بدارید، نسبت به آنها همدلی نشان دهید، اما سوار قطار اندیشههای ناخوداگاه نشوید.
4- اعتماد. از روند ذهنآگاهی استقبال کنید.
چیلتون، کارشناس ابداعکننده روش کست، در ادامه از تجربه شخصی خود میگوید: «دستکم روزی سه مرتبه مدیتیشن (مراقبه) میکردم. زمان این مراقبهها طولانی نبود. می¬نشستم و فکر می¬کردم: دارم درباره چه چیزی فکرمی¬کنم؟ چرا دارم فکر می¬کنم؟ آیا این کار مرا شاد میکند؟» تا زمانی که تحت تسلط ناخوداگاهتان هستید، انگار دارید رویا میبینید و ذهن ناخوداگاه شما رویاها و کابوسهایتان را تغذیه میکند. پس بیدار شوید. زندگی زیباست. عمر شما میتوانید سفری دلچسب یا یه جهنم واقعی باشد. اگر ذهن ناخوداگاه بخواهد شما را راه ببرد، مدام به دنبال به دست آوردن هدف بعدی هستید، اما زندگی کوتاه است و نباید آنرا هدر داد.
مترجم: مرجان یشایایی
نیوزویک
6ژانویه 2024
برچسب ها
دیدگاه کاربران
ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد