نوشته‌ای از دکتر میترا حکیم‌شوشتری، فوق‌تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان
ناشنوای واقعی اوست نه من!
4 مهر 1402 ساعت: 22:7



فکر می‌کنم ارتباط مثل آینه‌ای است که درگیری‌های مکرر و بی‌توجهی به احساسات که معمولا برای خانم‌ها مهمتر از آقایان است، می‌تواند موجب زنگار گرفتن این آینه شود. من به‌عنوان روان‌پزشک کودک اصلاح روابط والدین را بخشی از رسالت خود می‌دانم زیرا بچه‌ها در بستر خانواده زندگی می‌کنند و واکنش‌های والدین به یکدیگر را تعقیب می‌کنند. 

زن از من می‌خواهد که بلندتر صحبت کنم تا صداها را بهتر بشنود و مرد پوزخندی می‌زند؛ من نمیفهمم که کجای این حرف خنده‌دار بود.

 

مرد شروع می‌کند: «بگذارید از اول بگویم که کم‌شنوایی ایشان مرا هم دچار مشکل کرده است. او باور ندارد که من متوجه دردش شده‌ام و وقتی می‌خواهد گِله کند، این بازی را شروع می‌کند». 

 

زن می‌گوید: «تو که می‌دانی مشکل من با لب‌خوانی حل می‌شود پس چرا اجازه این کار را به من نمی‌دهی؟»

 

از زن می‌پرسم که ایشان چگونه مانع لب‌خوانی شما می‌شوند و او بلافاصله می‌گوید: «عمدا طوری قرار می‌گیرد که نتوانم صورتش را ببینم چون حدس زدن من به درک کلامم کمک می‌کند.» 

 

مرد می‌گوید: «من این‌طور عادت کرده‌ام که به صورت دیگران خیره نشوم و ایشان عکس این کار را از من می‌خواهد. خب این کار سختی است دیگر، درست نمی‌گویم؟» 

 

احساس می‌کنم می‌خواهد با شروع تحقیرآمیز گفت‌وگو و گرفتن قیافه حق به جانب جلسه را به سویی بکشاند که خودش دلش می‌خواهد. 

 

دوباره می‌بینم که مشکلات پیچیده ارتباطی از حرف نزدن با همدیگر و توجه نکردن به هیجانات همسر شروع شده است. کاری به ظاهر ساده ولی بسیار مهم که می‌تواند کیفیت ارتباط را ارتقا ببخشد و مانع کدورت‌خاطر زوجین شود. 

 

فکر می‌کنم ارتباط مثل آینه‌ای است که درگیری‌های مکرر و بی‌توجهی به احساسات که معمولا برای خانم‌ها مهمتر از آقایان است، می‌تواند موجب زنگار گرفتن این آینه شود. من به‌عنوان روان‌پزشک کودک اصلاح روابط والدین را بخشی از رسالت خود می‌دانم زیرا بچه‌ها در بستر خانواده زندگی می‌کنند و واکنش‌های والدین به یکدیگر را تعقیب می‌کنند. 

 

بچه‌ها از دوران طفولیت یاد می‌گیرند که با همسر آینده خود چگونه رفتار کنند. شاید شنیده باشید کودکی که در معرض دعوای فیزیکی والدین با هم و در خانه است، (چیزی که به آن خشونت خانگی می‌گویند،) می‌تواند مستعد این باشد که یا خودش تبدیل به همسری زورگو و قلدر شود تا جلوی آسیب دیدن خود را بگیرد یا قربانی خشونت شود و همسری انتخاب کند که تحت سلطه او خشونت را دریافت کند و ببیند که مادرش چگونه تاب می‌آورده است. بگذریم...

 

خانم دوباره شروع به شکایت کردن می‌کند: «به نظر من ناشنوای واقعی ایشان است چون بارها گفته‌ام وقتی دو صدا همزمان باشند من فقط قادر به شنیدن یک صدا هستم، پس لطفا کمک کن تا بهتر دنیا را درک کنم.» 

 

می‌گویم: «می‌شود مثالی بزنید؟» و او مثال ساده‌ای می‌زند که وقتی شیر آب باز است و من همزمان صدای تلویزیون را از آشپزخانه گوش می‌دهم، فقط صدای آب را می‌شنوم و چون تصاویر را هم نمی‌بینم پس نمی‌توانم چیزی حدس بزنم. 

 

در اینجا اشاره‌ای هم به کیفیت فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی می‌کند که فقط کافی است صدای یک بخش از سریال 20 قسمتی را بشنوید تا بتوانید بفهمید تا آخرش چه خبر است. 

 

«من از ایشان می‌خواهم بیشتر با هم حرف بزنیم ولی متاسفانه موضوعی برای گفت‌وگو پیدا نمی‌کنیم. ایشان به مسائل خانوادگی علاقه‌ای ندارد. همین چند روز پیش بود که با تمسخر مجدد خواهران من موجبات عصبانیت و خشم مرا فراهم آورد و جالب اینجاست که در این موارد سعی می‌کند پس از عصبانی کردن من این‌طور جلوه دهد که من خشم غیرقابل کنترل دارم و ایشان بسیار صبور هستند. در این موارد گاهی با شوخی بی‌محل سعی می‌کند تا بچه‌ها را هم با خود همراه کند و مثل داستان مجید دلبندم بود که...»

 

بغضش می‌ترکد و گریه امانش نمی‌دهد تا ادامه دهد. دستمال کاغذی روی میز را نگاه می‌کنم و به یاد حرف یکی از اساتید عزیزم در روان‌پزشکی می‌افتم که می‌گفت: «دستمال را روی میز بگذارید ولی به فرد تعارف نکنید چون به این معناست که گریه بس است». به این فکر می‌کنم که وقتی حرف نمی‌زنیم هم چقدر پیام غیرکلامی به هم می‌دهیم که پر از سوءتفاهم است.

 

پس از لختی، زن ادامه می‌دهد: «می‌توانم یک درخواست دیگر از شما بکنم؟» و من تعارف می‌کنم، البته با نگاهی به ساعت مچی که نشان می‌دهد وقت ما رو به اتمام است و ایشان می‌گویند: «چطور می‌توانم به فرزندم بیاموزم که وقتی اشتباهی می‌کند بهترین راه، عذرخواهی کردن به صورتی ساده و مستقیم است؟» 

 

به مادر می‌گویم که کودک باید الگوی خوبی از عذرخواهی کردن را ببیند تا به تمرین این کار بپردازد. او باید ببیند که والدین هم اشتباه می‌کنند و به آن اعتراف کرده و بابتش یک «متاسفم و عذر می‌خواهم» ساده به یکدیگر می‌گویند. 

 

دوستان عزیز خواننده فکر می‌کنم نیاز باشد این مهارت‌ها را همه ما در خانه هم اجرا کنیم تا نزدیک‌ترین کسان‌مان را آزرده نکنیم. چرا برخی از ما فکر می‌کنیم که تعارف کردن، احترام گذاشتن و عذرخواهی کردن، فقط به غریبه‌ها اختصاص دارد و اگر این کار را بکنیم انگار از ارزش خودمان کم کرده‌ایم؟ 

 

اگر می‌خواهیم بچه‌هایمان قدرتمند باشند باید:

اجازه دهیم زندگی کردن را تمرین کنند

در این میان گاهی هم نتیجه اشتباه از آب دربیاید 

و بعد بابت آن گاهی حتی از خودشان هم پوزش بخواهند.

 

 شاید از جمله آخر من تعجب کنید ولی احساس گناهی که خیلی از ما تجربه‌اش می‌کنیم به این دلیل است که نمی‌توانیم خود را ببخشیم و با خودمان مهربان باشیم.

 

شعر زیبای زیر از شاعر حمیدرضا رجایی را به نگاه شما عزیزان تقدیم می‌کنم: 

حالمان بد نیست غم کم می‌خوریم 

کم که نه هر روز کم‌کم می‌خوریم


 آب می‌خواهم سرابم می‌دهند

 عشق می‌ورزم عذابم می‌دهند


 خود نمی‌دانم چرا رفتم به خواب

 از چه بیدارم نکردی، آفتاب


 خنجری بر قلب بیدارم زدند

 بی‌گناهی بودم و دارم زدند


 عشق آمد تیشه زد بر ریشه‌ام

 تیشه زد بر ریشه‌ی اندیشه‌ام


 عشق گر این است مرتد می‌شوم 

خوب گر این است من بد می‌شوم


 بس کن ای دل نابسامانی بس است

 کافرم دیگر مسلمانی بس است


 بعد از این با بی‌کسی خو می‌کنم

 هر چه در دل داشتم رو می‌کنم


 درد می‌بارد چو لب تر می‌کنم

 طالعم شوم است باور می‌کنم


 من که با دریا تلاطم کرده‌ام

 راه دریا را چرا گم کرده‌ام 


قفل غم بر درب سلولم نزن

 من خودم خوش باورم گولم نزن


 روزگارت باز شیرین، شاد باش

 دست‌کم یک شب تو هم فرهاد باش


 آه در شهر شما یاری نبود 

قصه‌هایم را خریداری نبود 


آسمان خالی شد از فریادتان 

بیستون در حسرت فریادتان


 کوه کندن گر نباشد پیشه‌ام

 بویی از فرهاد دارد ریشه‌ام

 

با ما همراه باشید

www.farzande-man.com

برچسب ها
دیدگاه کاربران

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد