10 مرداد 1402 ساعت: 21:5
هیچ شادی را نمیتوانی پیدا کنی مگر این که غمی در آن نهفته است و هیچ غمی را نمیتوانی پیدا کنی مگر این که شادی در آن ریشه دارد. «فریدریش نیچه» شاعر و فیلسوف آلمانی اعتقاد داشت که درد و لذت چنان به هم وابسته هستند و گره خوردهاند که اگر کسی قصد لذت بردن حداکثری از لذتی را داشته باشد مجبور است که حداکثر رنج را هم بپذیرد. پس اگر قرار است رنجهایتان را کاهش بدهید به همان اندازه منتظر کاهش لذتهایتان باشید.
تو برگ به آب انداز، کوچک مشمار آن را، شاید که نجات افتد، زنبور غریقی را ...
مطب بسیار شلوغ است، در این همهمه هم میتوان چیزهایی جدید یاد گرفت؛ زندگی چقدر درسهای نو به آدمها میدهد. خانم سالمندی که کنار من نشسته است میگوید: «این دخترم خدا رو شکر مانده کنار من تا دفنم کند؛ من بدون او چطور میتوانم دوام بیاورم» و من نمیفهمم که این جملات نوعی دعاست یا تشکر یا نفرین یا توهین.
جایی میخواندم که در زبان انگلیسی، اصطلاحات بسیاری برای بیان هیجان وجود دارد و ما چیزی بیش از 27 هیجان متفاوت را تجربه میکنیم که به هم ارتباط دارند.
محققین پس از تحلیل 2000 فیلمی که از 800 نفر گرفته شده بود، توانستند یک نقشه تعاملی طراحی کنند که میتواند نشان دهد چگونه این احساسات به هم مرتبط هستند. باید توجه داشت که 6 هیجان پایهای وجود دارند که شناخت آنها به انسان کمک میکند تا بهتر با آنها منطبق شده، شرایط قبل از تجربه این احساسات را درک کند و مدیریت بهتری برای هیجانات خود داشته باشد.
این 6 هیجان پایهای عبارتند از شادی، غم، ترس، خشم، تعجب و چندش که ترجمه disgust فرنگیهاست. اشکال سادهای مثل شکل زیر میتواند به سادگی به بچههای خردسال هم بیاموزد که هر حسی چه رنگی دارد. مثلا طبق این تصویر شادی آدمی است که روی زمین بند نمیشود و قرمز است، البته ما در فارسی خشم را قرمز میدانیم ولی همینطور که میبینید اینجا خشم بنفش است؛ شاید این هم نوعی تفاوت بین فرهنگی باشد.
از سوی دیگر این جهان جمع اضداد است. هیچ شادی را نمیتوانی پیدا کنی مگر این که غمی در آن نهفته است و هیچ غمی را نمیتوانی پیدا کنی مگر این که شادی در آن ریشه دارد. «فریدریش نیچه» شاعر و فیلسوف آلمانی اعتقاد داشت که درد و لذت چنان به هم وابسته هستند و گره خوردهاند که اگر کسی قصد لذت بردن حداکثری از لذتی را داشته باشد مجبور است که حداکثر رنج را هم بپذیرد. پس اگر قرار است رنجهایتان را کاهش بدهید به همان اندازه منتظر کاهش لذتهایتان باشید.
ازدواج کردن لذتهایی را میدهد که قبلا نداشتی اما درد مسئولیتهایی را هم با آن میچشی که قبلا تجربه نکردهای. زندگی معجونی از تلخیها و شیرینیهاست. عمرت را برای این حرف حرام نکن که از جایی به بعد زندگی با تمام شادیهایش به تو روی خواهد آورد. این توهم باتلاقی است که خیلیها عمرشان را برای رسیدن به آن حرام کردهاند.
تشبیه زندگی به پیانو، چیز جالبی است که در آن کلیدهای مشکی لحظههای تلخ است و کلیدهای سفید اوقات شیرین و جالبتر این که «هیچکس تاکنون در دنیا فقط با فشار دادن کلیدهای سفید نتوانسته یک ملودی زیبا بسازد».
تصنیف زیبای آقای علیرضا قربانی هم بیانگر این تضاد است:
در عشق هم آتش بزن وقتی حجابت میشود
گاهی دعا هم بیدعا بهتر اجابت میشود
تفسیر دشنه سخت نیست تسبیح اما مشکل است
وقتی که گاهی بال دل گاهی وبالی بر دل است
از غیر تا تو میبرد از تو به غیرت میرسد
از خیر تا شر میبرد از شر به خیرت میرسد
هر بار گمتر بودهام در هیچ پیدا میشدم
با چشمهای بستهام مات تماشا میشدم
در عشق هم آتش بزن وقتی حجابت میشود
گاهی دعا هم بیدعا بهتر اجابت میشود
بعد از خروجم از بهشت هم مست هستم هم خمار
آدم همینجا خلق شد در رقص جبر و اختیار
یاغی بمان در عاشقی پرواز کن بیپر زدن
از بینهایت رد شو و در عشق هم آتش بزن
در عشق هم آتش بزن وقتی حجابت میشود
حتی دعا هم بیدعا بهتر اجابت میشود
با ما همراه باشید