20 خرداد 1402 ساعت: 11:3
نوجوان چشم به زمین دوخته است و سعی میکند نگاهش به نگاه من نیامیزد. مادر میگوید: «مشاور قبلی گفت اتیسم دارد چون تماس چشمی ضعیفی دارد». با خودم میگویم هر گردی که گردو نیست. یادم میآید که چندی پیش مطلبی در مورد «شیوع اتیسمهراسی» در خانوادههای ایرانی میخواندم که نشان میداد برخی از خانوادهها با این ترس ممکن است دیگر به روانپزشک مراجعه نکنند.
همین چند روز پیش بود که مادری میگفت چه زمانی بچهام از طیف خارج میشود و این نشان میداد که ناآگاهی و باور غلط در مورد این اختلال تا چه اندازه میتواند شیوع داشته باشد. فکر میکردم که اتیسم را مانند قطاری میدانند که در حال حرکت است ولی برخلاف دنیای واقعی برای خروج از ریل این قطار باید جشن گرفت.
در دل میگفتم که کاش گذاشتن چنین تشخیصهای مهمی برای درمانگران ما هم کمی هراس ایجاد میکرد تا بهراحتی انگ بر بچهها نزنند. کاش درمانگران توجه میکردند که تشخیصهای روانپزشکی در تمام طول عمر با فرد باقی میمانند و گاه لازم است قبل از طرح آنها کودک را بارها دید و از افراد و حوزههای مختلف زندگیاش اطلاعات گرفت و عملکرد او را در موارد مختلف ارزیابی کرد.
از ماجرای اصلی دور شدیم. داشتم میگفتم که نوجوان به زحمت به سوالات پاسخ میداد و مادر هم سعی میکرد با ایما و اشاره به من بفهماند که میخواهد تنها صحبت کند. پس از لحظاتی از او خواستم که چند دقیقهای را خارج از اطاق به سر ببرد تا من بتوانم کمی از استرس و نگرانی مادر کم کنم و متوجه شوم که موضوع از چه قرار است.
مادر سر صحبت را باز کرد که از وقتی پدر جلسات آشنایی با بلوغ را برای پسرم گذاشته است، او تغییر رفتار پیدا کرده؛ مرتب در حمام است و خودش را میشوید. از من دوری میکند و...
در این حین گریه را آغاز کرد که «به خدا من کاری نکردهام که سزاوار این رفتار باشم و از شما میخواهم که وقتی وارد اطاق شد به او بگویید که مادر چه حقی به گردن بچه دارد و باید با من احساس صمیمت بیشتری بکند».
وقتی از او پرسیدم که قبل از کلاس هفتم روابطشان به چه شکلی بوده است؟ گفت که تا سال پیش بسیار به مادر وابسته بوده و با پدرش رودربایستی داشته است، بهطوری که حتی وقتی میخواسته چیزی بخرد از مادر درخواست میکرده تا نیاز وی را به پدر منتقل کند.
در مورد محتوای جلسات پرسیدم؛ مادر گفت جلسات را مشاور مدرسه برای پدرها گذاشته است و برنامه آشنایی با بلوغ را مفصلا به آنها توضیح داده است. او اضافه کرد همسرم هم در چند جلسه با پسرم گفتوگو کرده است و الان تقریبا سه ماه است که پسرم دچار وسواس شستوشو شده است.
او اضافه کرد که در مورد این مشکل با روانشناس مدرسه صحبت کردیم و ایشان گفتهاند که باید تمرین رفتاری کند و خواستند به شما بگویم که دارو برایش شروع نکنید.
متاسفانه قضاوت نادرست در مورد چیزی که از آن اطلاعی نداریم مانع درمان بهموقع بسیاری از افراد و بهخصوص بچهها میشود. این امر گاه از سوی روانشناسان و گاه از طرف همکاران پزشک و داروساز صورت میگیرد.
بارها شنیدهایم که فرد هنگام خرید دارو در مورد عوارض آن از داروخانه سوالاتی پرسیده و در پاسخ آنقدر ترسیده که همانجا از گرفتن نسخه منصرف شده است. متاسفانه ما ایرانیها عادت نداریم که بگوییم «نمیدانم» یا «بهتر است از پزشکتان بپرسید». چون هر دارویی بر اساس شرایط فرد میتواند اثربخشی و عوارض متفاوتی ایجاد کند.
فکر میکنم ضربالمثل زیبای «جز راست نباید گفت/ هر راست نشاید گفت» بتواند منظور من را در این مورد به خوبی نشان دهد. این که عوارض قلبی دارو میتواند کشنده باشد در مورد دارویی مانند «تیوریدازین» درست است، اما این که پزشک باید قضاوت بالینی کند و فوائد و مضرات دارو را بسنجد و بر اساس نوع مشکل و دردسرهایی که یک مشکل برای فرد و خانوادهاش ایجاد میکند تصمیم اصلح را بگیرد، کاری است که پزشکان هر روز انجامش میدهند.
گاهی هموطنان گرامی خودشان هم از داروی خود به بستگان میدهند و میگویند که این دارو برای استرس است و جای نگرانی نیست. یادم نمیرود نوجوان 12 سالهای را که با مصرف داروی فلوکستین که عمه توصیه کرده بود دچار تغییرات خلقی شده و در مدرسه کارهایی کرده بود که از یک پسر خجالتی و کمرو بعید است سر بزند. بعد از آن ترغیب او به درمان و برگرداندنش به مدرسه کاری دشوار بود. در واقع بهدنبال این تجربه تلخ او دچار فوبیای مدرسه شده بود.
گفتم دچار یاد این شعر زیبای سهراب سپهری افتادم:
همیشه با نفس تازه را باید رفت
و فوت باید کرد
که پاک پاک شود صورت طلایی مرگ
کجاست سنگ رنوس؟
من از مجاورت یک درخت میآیم
که روی پوست آن دستهای ساده غربت
اثر
گذاشته بود
به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی
شراب را بدهید
شتاب باید کرد
من از سیاحت در یک حماسه میآیم
و مثل آب
تمام قصه سهراب و نوشدارو را
روانم
نه وصل ممکن نیست
همیشه فاصله ای هست
اگرچه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آویز وترد نیلوفر
همیشه فاصله ای هست دچار باید بود
وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد
با ما همراه باشید
www.farzande-man.com