به بهانه 14 فروردین روز آگاهی‌سازی عمومی برای اختلال اتیسم
ما از هر پدیده به شکل خاص خودمان درس می‌گیریم
یادداشتی از دکتر میترا حکیم‌شوشتری، فوق‌تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان


14 فروردین 1402 ساعت: 13:1



در روانپزشکی پدیده‌ای داریم به نام «اپی‌ژنتیک» که به معنای آن است که فرایند‌های محیطی با ژنتیک ما تعامل می‌کنند و ما از هر پدیده به شکل خاص خودمان درس می‌گیریم و تغییر می‌کنیم یا حتی تغییر نمی‌کنیم. اگر این دو تعامل را با تجارب فردی‌مان مخلوط کنیم اوضاع پیچیده‌تر هم می‌شود. 

برای افطاری جایی دعوت شده‌ایم، مدت‌هاست که پوشیدن کفش پاشنه بلند را فراموش کرده‌ام، بعد از همه‌گیری کرونا این اولین باری است که بدون ماسک و با ظاهر قبل از کرونا در این جمع حاضر می‌شوم. از دخترم می‌خواهم که وقتی از پله‌ها بالا می‌روم، مراقب من باشد چون احساس عدم تعادل دارم. هنوز بعضی عادت‌های دوران کرونا در ذهن ما نقش بسته و به این راحتی قابل پاک کردن نیست؛ از جمله این که فکر می‌کنم استفاده از پله‌ها به جای آسانسور بسیار راحت‌تر از مبتلا شدن به سویه‌های جدید است. کرونا از هر یک از ما آدم جدیدی ساخته است و این بستگی به ژنتیک ما دارد. 

 

در روانپزشکی پدیده‌ای داریم به نام «اپی‌ژنتیک» که به معنای آن است که فرایند‌های محیطی با ژنتیک ما تعامل می‌کنند و ما از هر پدیده به شکل خاص خودمان درس می‌گیریم و تغییر می‌کنیم یا حتی تغییر نمی‌کنیم. اگر این دو تعامل را با تجارب فردی‌مان مخلوط کنیم اوضاع پیچیده‌تر هم می‌شود. 

 

بگذارید مثالی بزنم. اگر دو کودک در دوران همه‌گیری کرونا مرتب ضدعفونی کردن وسایل را توسط مادر در منزل دیده و از او آموخته باشند و از نظر ارثی هم زمینه ابتلا به وسواس را داشته باشند، ممکن است فقط یکی از آنها به وسواس مبتلا شود و کودک دیگر نقطه مخالف او را در پیش بگیرد. 

 

والدین متعجب هستند که چرا تفاوت بین این دو کودک از زمین تا آسمان است. در توضیح این اتفاق من به والدین می‌گویم که ژنتیک سهم متفاوتی به این دو کودک داده و اپی‌ژنتیک که رفتار مادر بوده است هم برای این دو کودک متفاوت عمل کرده؛ چون در بررسی متوجه می‌شوم کودک بزرگ‌تر پس از تولد همشیر خود از مادر فاصله بیشتری گرفته است. 

 

علاوه بر این دو کودک با هم درگیری و رقابت بسیار دارند و به قول مادر در خانه دائم در حال جنگند که این موجب شده تا کودک بزرگ‌تر کاملا متضاد همشیر خود رفتار کند و این هم مزید بر علت شده است.

 

امروز که برای خرید به سوپرمارکت رفته بودم، مادری را دیدم که با نوجوان پسر خود در آنجا حضور داشتند. پسر که دستش در دست مادر بود، شروع به حرکات کلیشه‌ای کرد و در همین حین قفسه‌ای را خالی می‌کرد. 

 

مادر که از نگاه دیگران در فروشگاه کلافه شده بود، از من خواست تا زودتر خریدش را حساب کند و آنجا را با شرمندگی ترک کرد. داشتم تجربه چند ساعت چسبیدن اجباری به فرزندم در مهمانی را با تجربه تلخ این مادر مقایسه می‌کردم و می‌اندیشیدم او چه اوقات سختی را می‌گذراند. 

 

به همین راحتی می‌توان حس آدم‌های دیگر را درک کرد و خود را به‌جای آنها گذاشت و اگر کمکی نمی‌توانیم بکنیم و مرهم نیستیم نمک روی زخم هم نباشیم.

 

امروز 14 فروردین «روز آگاهی‌سازی عمومی برای اختلال اتیسم» است. بیماری اتیسم یک اختلال تکاملی است که متاسفانه با توجه به آمار در 10 سال گذشته، رشد افزایشی داشته است. آمار جهانی این اختلال از هر 68 نفر یک نفر اعلام شده است و در برخی از کشورهای اروپایی این میزان از هر 41 نفر یک نفر گزارش شده است. 

 

از نکاتی که توجه به آن حائز کمال اهمیت است هزینه‌های توانبخشی افراد مبتلا به این اختلال است؛ هزینه‌هایی که با توجه به تورم سرسام‌آور این روزها سر به فلک می‌کشد. 

 

اتیسم بیماری‌ای است که با توجه به وضعیت نابسامان سازمان‌های مردم نهاد یا NGOها، هر روز شاهد آن هستیم که مدعیان جدیدی برای سر و سامان دادن به این اختلال پیدا می‌شوند. گروهی با نام حمایت از اتیسم بیماران را در صف طولانی خدماتی که کودکان باید به فوریت دریافت کنند نگه می‌دارند. 

 

عده‌ای دیگر خدمات عجیب و غریب برای این اختلال تعریف می‌کنند مانند استفاده از نوروفیدبک، صوت‌درمانی، rtms و اخیرا tdcs، که هیچ یک تاثیری بر روند این اختلال ندارند و در این بین بازار مکمل‌های مختلف هم داغ است؛ از جلبک دریایی گرفته تا آمپول‌های مختلف و نایاب. 

 

در این میان چیزی که تاسف‌برانگیز است آن است که والدینی که از روی استیصال در گروه‌های مختلف عضو می‌شوند یا مجبورند دست به خرید و استفاده از این خدمات بزنند یا با حسرت و احساس بی‌کفایتی خود کنار بیایند که نمی‌توانند برای فرزندشان فلان و بهمان خدمت را فراهم کنند.

 

برخی هم از این وضعیت آشفته نمدی فرهنگی برای خود درست می‌کنند و در جهات مختلف موجبات ارتقای خود و اطرافیانشان را مهیا می‌کنند.

 

به امید روزی که این بیماران و خانواده‌های آنان که جمعیت کثیری را تشکیل می‌دهند بتوانند از خدمات زودهنگام و با کیفیت در زمان طلایی استفاده کنند تا هم خودشان و هم اعضای خانواده‌شان کیفیت زندگی بهتری را تجربه کنند. 

 

این نوشته را با شعری زیبا از دکتر رضا براهنی به پایان می‌رسانم:

به من بگو، بگو،

چگونه بشنوم صدای ریزش هزار برگ را زشاخه‌ها؟

به من بگو، بگو،

چگونه بشنوم صدای بارش ستاره را زابرها؟

 

من از درخت زاده‌ام

تو ای که گفتنت وزیدن نسیم‌هاست بر درخت‌ها

به من بگو، بگو،

درخت را که زاده است؟ 

 

مرا ستاره زاده است

تو ای که گفتنت چو جویبارهاست، جویبارهای سرد

به من بگو، بگو،

ستاره را که زاده است؟

 

ستاره را، درخت را تو زاده‌ای

تو ای که گفتنت پریدن پرنده‌هاست

به من بگو، بگو،

تو را که زاده است؟

 

با ما همراه باشید

www.farzande-man.com

برچسب ها
دیدگاه کاربران

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد