1 آذر 1401 ساعت: 18:9
دیابت و کلا هر بیماری مزمنی که تمام زندگی فرد را درگیر میکند مانند مهمان ناخواندهای است که باید یاد بگیریم چگونه با آن کنار بیاییم؛ در غیراینصورت فرد مبتلا به دیابت در مدیریت آن با شکست مواجه میشود، بنابراین برای جلوگیری از این شکست، باید قوی شویم و سلاح مورد نیاز برای این قوی شدن، علم و اطلاعات کافی ما است.

یک متخصص تغذیه با تاکید بر اهمیت آموزش افراد مبتلا به دیابت برای مدیریت آن گفت: «همه کسانی که با دیابت زندگی میکنند میدانند که باید این آموزشها را ببینند و زندگی آنها کاملا به بالا بردن سطح این اطلاعات و دریافت این آموزشها وابسته است. دیابت میتواند کل بدن فرد مبتلا را تحتتاثیر قرار دهد اما در دورهای که ما زندگی میکنیم مدیریت آن با کمک آموزش بهقدری راحت شده است که دیابت برای آنها به یک بیماری قابل کنترل و ساده تبدیل میشود.
برای همین هم هست که آموزش در دیابت خیلی اهمیت پیدا میکند و حتی انجمنهای دیابت تاکید میکنند که آموزش اساس درمان و کنترل دیابت است. همه کسانی که در خانه یک فرد مبتلا به دیابت دارند میدانند که اگر آموزش ببینند و البته به این آموزشها عمل بکنند چقدر زندگیشان راحتتر میشود و میتوانند بدون دغدغه مثل سایر افراد در جامعه زندگی کنند.»
فرزانه شکیبافر با اشاره به پروژه دیپ افزود: «پروژه دیپ یک پروژه جهانی است تا فردی که دچار بیماریهای مزمن و نه فقط دیابت است بهعنوان یک فرد منفعل در چرخه درمان خود دیده نشود بلکه به عنوان شخصی دیده شود که دیدگاه و تجربیاتش برای درمان خودش و حتی توسعه روشهای درمانی و تولید داروها اهمیت دارد.
آوردن دیدگاه بیمار به چرخه تصمیمگیری چه در بخش دارویی و چه در حوزه سازمانهای تصمیمگیرنده نظیر سازمان غذا و دارو و شرکتهای بیمه برای این است که نقطه نظرات حاصل از تجربه فرد مبتلا همیشه یک معیار در تصمیمگیری باشد. ما چند سالی هست که این دوره را در ایران برگزار میکنیم و اکنون در زمینه دیابت تعدادی اینفولئنسر داریم که پزشک و رئیس انجمنهای دیابت و... هستند و در عین حال خودشان هم دیابت دارند و ما خیلی از تجربههای آنها استفاده میکنیم.»
شکیبافر تصریح کرد: «فرض کنید جامعه متخصصان و کارشناسان درباره مثلا افت ناگهانی قند خون صحبت و مشورت میکنند، تصمیم میگیرند، مقاله علمی منتشر میکنند؛ ولی اینکه برویم و ببینیم فردی که دچار این وضعیت میشود چه چیزهایی را تجربه میکند یک موضوع متفاوت است که میتواند نقش مهمی در تصمیمات تخصصی داشته باشد و به آن سرعت دهد؛ پس باید به حرف افراد دیابتی گوش بدهیم و صدای آنها را بشنویم.
از اینرو همزمان با روز جهانی دیابت، سومین برنامه دیپتاک را برگزار کردیم و پای صحبتهای بیماران مبتلا به دیابت نشستیم تا ببینیم چه تجربیات تلخی دارند و با توجه به شعار امسال که بحث آموزش در آن مطرح است بر این موضوع تمرکز کردیم که آموزش ناکافی چه تاثیری بر زندگی آنها داشته است.»
تهمینه حامدی 26 ساله است. او کارشناسی حقوق خوانده و این روزها در زمینه دیجیتال مارکتینگ حوزه سلامت فعالیت میکند. او که ده سال است با دیابت نوع یک زندگی میکند و در رویداد دیپتاک شرکت کرده است، میگوید: «در این دورهم جمعشدنها و ارتباطاتی که با هم شکل میدهیم توصیههای خوبی برای یکدیگر داریم و تبادل تجربیاتمان گاهی زندگیمان را خیلی جلو میبرد.»
وی اشاره میکند زمانی که مدرسه میرفته و یک دختر نوجوان بوده است دچار احساس خوابآلودگی مداوم و تشنگیهای غیرمعقول و پرخوریهای سیریناپذیر شده و همین علائمی که مدت طولانی دستکم گرفته و از آنها گذشته، ناگهان در زمانی کوتاه او را با کاهش وزن شدید و ریزش مو روبرو کرده است. اینجا بود که کارش به بیمارستان کشید و بعد از آن وارد چرخه درمان و کنترل دیابت شد و تزریق انسولین به یکی از روزمرههای زندگیاش تبدیل شد.
حالا او با یک دهه تجربه زندگی بهعنوان یک فرد مبتلا به دیابت، بزرگترین توصیهای که برای مدیریت دیابت دارد این است که فرد مبتلا، آن را جدی بگیرد و کنترل قند و تزریق انسولین منظم داشته باشد. چون افراد با سالمخواری، استراحت کافی و ورزش بهموقع میتوانند کیفیت زندگیشان را بهبود ببخشند. زیرا اگر قندشان تنظیم نباشد نمیتوانند روی درس، کار و حتی ارتباطات روزانهشان هم به خوبی تمرکز کنند. مثلا گاهی حتی ممکن است ببینند و بشنوند، اما متوجه نشوند چون توجه و تمرکزشان افت کرده و این میتواند زندگی را مختل کند.
او از تجربه برخوردهای ناخوشایند در جامعه با افراد مبتلا به دیابت میگوید: «این موضوع نشان از شناخت کافی نداشتن از شرایط یک فرد دیابتی دارد. گاهی برخوردهایی میشود که در ذهن باقی میماند. شاید تعداد افراد مبتلا به دیابت نوع یک در جامعه کم باشد اما همانها هم باید دیده شوند. ما در ازدواجمان، در استخدام شدن و در محیط کارمان مشکلاتی داریم.
شاید گاهی اوقات خانواده حاضر نشوند دختر یا پسرشان وارد زندگی با یک فرد مبتلا به دیابت بشود. شاید کارفرماها به راحتی قبول نکنند که به یک فرد مبتلا به دیابت کاری بسپارند. در خانواده هم گاهی اوقات حمایت کافی عاطفی از فرد مبتلا به دیابت وجود ندارد و اعتماد به نفس فرد در همان خانواده نابود میشود. همه اینها نیاز به فرهنگسازی دارد و اینکه قبل از جامعه، خانواده یاد بگیرد که چگونه با فرد مبتلا به دیابت در خانواده رفتار کند که او با اعتماد به نفس بالا وارد زندگی اجتماعی شود.
یکی از تجربیات خود من این است که در حال حاضر جایی کار میکنم که مدیرم میگوید «من ترجیح میدهم اول قند خونت را چک کنی و بعد پشت میز کارت بنشینی. چون سلامتی شما مهمتر از کاری است که امروز انجام میدهی». این خیلی حس خوبی به من میدهد و نمونه یک رفتار درست در مواجهه با فرد دیابتی است.»