بدترین چیزهایی که والدین به کودکان می‌گویند
5 اردیبهشت 1399 ساعت: 14:2



همه پدرها و مادرها گاهی اوقات حرف‌های نامناسبی به زبان می‌آورند و باعث عصبانیت، آسیب‌دیدگی روانی یا آشفتگی کودکان می‌شوند. کلمات نادرست می‌توانند صدمات جبران‌ناپذیری برای کودکان داشته باشند، خصوصا اگر توسط والدین به زبان آورده شوند.
به‌گفته متخصصان، کلماتی که توسط والدین استفاده می‌شوند، می‌توانند در شکل‌گیری مفهوم «خود»، نزد کودکان دارای اثرات سازنده یا تخریبگر باشند. این اثرات مخرب می‌توانند کاری کنند که فرزندان در بزرگسالی هم تصویری منفی از خودشان داشته باشند، بنابراین بسیار مهم است که والدین با بدترین حرف‌های رایجی که به کودکان گفته می‌شود، آشنایی کافی داشته باشند تا بتوانند از به زبان آوردن آنها دوری کنند.

۱. زود باش دیگه! (عجله کن دیگه!)

ممکن است کودک شما هم صبح‌ها مراحل حاضر شدن و لباس پوشیدن برای رفتن به مدرسه را آهسته انجام دهد، درحالی که شما می‌خواهید هرچه سریع‌تر او را به مدرسه برسانید و سریعا به محل کارتان بروید. با این‌حال، فشار آوردن به کودک و تکرار جمله‌هایی مثل «زود باش دیگه!» یا «عجله کن دیگه!» فقط استرس کودک را بیشتر می‌کنند.

والدینی که می‌خواهند با داد و فریاد کودک را به سریع‌تر بودن وادار کنند، احساس گناه را هم در او برانگیخته می‌کنند. برای ترغیب کردن کودک به سریع‌تر آماده شدن، از راه‌های سرگرم‌کننده کمک بگیرید. مثلا با کودک برای زودتر خارج شدن از خانه مسابقه بدهید تا او را از این طریق مجبور کنید که سریع‌تر حاضر شود.

۲. من رو تنها بذار!

هر پدر و مادری به وقت استراحت و فراغت نیاز دارد، اما این دلیل نمی‌شود که مستقیما به کودک بگویید «من رو تنها بذار!». کودک با شنیدن این جمله فکر می‌کند که شما او را از خودتان رانده‌اید و صحبت کردن او با شما هیچ اهمیت یا معنایی ندارد. این درحالی است که کودکان دوست دارند که مورد توجه قرار بگیرند و شنیده شوند، بنابراین اگر لازم است که تنها باشید، پاسخی متناسب با سن فرزندتان در نظر بگیرید. مثلا از او بخواهید که 15 دقیقه منتظر شما باشد و در زمان انتظار هم کار مشخصی را انجام دهد. البته بسیار مهم است که شما به قولی که می‌دهید هم وفادار بمانید.

۳. «گریه نکن!»

وقتی که کودک درحال گریستن است و شما به او اصرار می‌کنید که هیچ اتفاقی نیفتاده است، درواقع احساسات او را بی‌ارزش جلوه می‌دهید، بنابراین کودکان در چنین حالتی تصور می‌کنند که باید احساسات را از خودشان دور کنند، درحالی که همین تلاش آنها با طغیان‌های انفجاری شدیدتری همراه می‌شود.

به‌جای انکار کردن احساسات کودک، کافی است که او را در آغوش بگیرید و با احساسات او همدردی و همدلی نشان بدهید. استفاده از کلمات مناسب برای بیان اتفاقی که افتاده است هم به کودک کمک می‌کند تا کلمات مناسبی برای بیان احساسات خودش پیدا کند. توجه داشته باشید که کودکان از همین طریق در ادامه می‌توانند مهربانی و همدلی را در زندگی بیاموزند.

۴. «تو دروغگویی!»

حتی اگر فرزندتان از جیب شما بدون اجازه پول برداشت و ماجرا طوری پیش رفت که او این کار را انکار کرد، باز هم او را دروغگو خطاب نکنید. این کار فقط باعث می‌شود که کودک احساس کند مورد حمله شخصی قرار گرفته است.

به‌جای متهم کردن کودک و صدور سریع حکم، سعی کنید بفهمید که چرا کودک دروغ گفته است. بعد با آرامش گفت‌وگوی آزادی را با او شروع کنید تا بتوانید نادرست بودن دروغگویی را به او نشان دهید. به‌علاوه لازم است به کودک اطمینان بدهید که اگر هر چیزی لازم داشت، می‌تواند پیش شما بیاید و خواسته‌اش را بدون هراس مطرح کند.

۵. «وقتی من هم‌سن تو بودم، این کارها رو انجام می‌دادم!»

سرعت و کیفیت رشد همه بچه‌ها با همدیگر یکسان نیست. پس اگر شما در هفت‌سالگی سوار دوچرخه شده‌اید، لزوما نباید انتظار داشته باشید که فرزندتان هم این کار را در همان سن انجام دهد. اگر جمله نادرست بالا را به او بگویید، خیلی راحت او را سرخورده و ناامید می‌کنید.

به‌گفته متخصصان، والدین می‌خواهند که فرزندشان فهرست بلندبالایی از توانایی‌ها را داشته باشد و همین مساله آنان را تحت فشار قرار می‌دهد و نهایتا بخشی از این فشار هم به کودکان منتقل می‌شود، بنابراین همه پدرها و مادرها ابتدا باید تلاش‌های کودک را، صرف‌نظر از نتیجه نهایی، در نظر بگیرند و او را برای تلاش‌هایش تشویق کنند.


ترجمه: یوسف صالحی
منبع: Reader’s Digest

هنگام گفت و گو با بچه‌ها، مراقب جملات خود باشید!
برچسب ها
دیدگاه کاربران

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد