خودپذیری نامشروط
عید سال گذشته برادرم یک جعبه بزرگ پرتقال به خانواده ما هدیه داد. بوی مطبوع پرتقالها از داخل جعبه سراسر اتاق را پر کرده بود. دهانم آب افتاده بود. جعبه را پاره کردم و دستم را به امید پیدا کردن بزرگترین و خوشطعمترین پرتقال تو بردم.
ارزشمندی خود را به چیزی پیوند نزنید
6 مرداد 1399 ساعت: 17:5
6 مرداد 1399 ساعت: 17:5
عید سال گذشته برادرم یک جعبه بزرگ پرتقال به خانواده ما هدیه داد. بوی مطبوع پرتقالها از داخل جعبه سراسر اتاق را پر کرده بود. دهانم آب افتاده بود. جعبه را پاره کردم و دستم را به امید پیدا کردن بزرگترین و خوشطعمترین پرتقال تو بردم.
از شانس بد من پرتقالی که بیرون کشیدم سوراخ و پوستش قهوهای تیره و له شده بود. ناراحت شدم و کل جعبه را بیرون بردم و توی سطل زباله ریختم. شما اگر به جای من بودید، چکار میکردید؟ همه جعبه پرتقال را دور میریختید؟ یا اینکه آن پرتقال گندیده را درمیآوردید و بقیه را برای خوردن در دفعههای بعد نگه میداشتید؟ حدس من این است که این مورد دوم را انتخاب میکردید. غیر از این احمقانه است چراکه «یک پرتقال گندیده، همه پرتقالها را فاسد نمیکند.»
شوخی کردم. من نیز آن پرتقال گندیده را جدا کردم و بقیه را برای نوش جان کردن در آینده در یخچال گذاشتم. این داستان حاوی نکتهای است. اغلب ما پرتقال گندیده را جدا و بقیه را نگهداری میکنیم اما غالبا همین منوال را در مورد خودمان اعمال نمیکنیم.
گرایش به نفرین کردن کارهای بدمان، اشتباهات، نقصها و شکستهایمان و کلیت وجودمان داریم. تمایل مضر به تعمیم نفرین از کارهایمان به کل وجودمان، باعث ایجاد ناشادی بشری-اضطراب، احساس گناه، ناامنی، حسادت، افسردگی، خشم- و همه عوامل مربوط میشود.
بسیاری از افراد به دلیل نفرین کردن خود، کارشان به دارو و درمان کشیده میشود؛ مطلقه غمگینی که در ازدواجش موفق نبوده و نتیجه میگیرد که فردی شکستخورده است، زن جوان چاقی که تنها در صورتی خود را ارزشمند میداند که اندام کاملا جذابی داشته باشد، نویسنده حرفهای که از قلم و کاغذ دوری میکند، مبادا در هنرش شکست بخورد و آنگونه که در نهان میپندارد دیگران او را هنرمندی درجه دوم ببینند. تاجری که در پس هر اقدام، ترس از اشتباه و شکست او را آزار میدهد، دختر جوان 20 سالهای که ارزشمندی خود را به کامروا کردن مردان پیوند میزند و مرد جوانی که برای کاهش اضطراب ناشی از طردشدگی و آنچه نقصهای ذاتی خود میپندارد به مواد مخدر پناه میبرد.
همه این افراد میخواهند شاد باشند. آنچه که نمیدانند این است که با فاسد دانستن همه پرتقالهای جعبه، ناشادی را برای خود به ارمغان آوردهاند. آنها از روی یک پرتقال در مورد کل شخصیت خود، داوری کردهاند.
غالب افراد مایلاند عزتنفس بالایی داشته باشند. آنها بر این باورند اگر ارزشمندی کسب کنند تبدیل به افراد شادی خواهند شد اما دریغا که عزتنفس، مساله است، نه راهحل. برای برخوردارشدن از عزتنفس بالا، شما باید کل وجود و شخصیتتان را برحسب موفقیتها یا شکستها، بعضی از ویژگیها و عملکردتان بهعنوان خوب یا بد قضاوت کنید و نمره بدهید. در این صورت اگر از ویژگیهای مقبول برخوردار باشید (خوشاندامی، ضریب هوشی بالا، مهارت هنری و ورزشی) یا اینکه در بعضی حوزههای باارزش، موفقیتهایی کسب کرده باشید(شغل، ارتباطات، داراییهای مادی) خود را ارزشمند ارزیابی خواهید کرد و خود را دارای عزتنفس بالا خواهید دانست.
برعکس اگر فاقد همان ویژگیها باشید یا در همان حوزهها شکست بخورید، خود را بیارزش ارزیابی خواهید کرد و عزتنفس خود را پایین خواهید دانست. این شبیه ذهنیتی است که تمامی پرتقالها را دور میاندازد. یک پرتقال گندیده، همه پرتقالهایتان را فاسد میکند. یک اشتباه یا شکست، همه وجودتان را بیارزش میکند. بهتر است به آن افراد ناشادی که ذکر کردیم، برگردیم. هریک از آنها بر اساس داشتن یک ویژگی یا عملکردشان، خود را فردی شکستخورده و بیارزش ارزیابی میکردند. اشتباه آنها:
1- ویژگی یک پرتقال را به همه پرتقالهای درون جعبه تعمیم میدادند.
2- این باور پایهای را داشتند که تعمیم دادن یک پرتقال به کل جعبه منطقی و مقبول است.
خوشبختانه جایگزینی برای عزتنفس وجود دارد؛ خودپذیری نامشروط. خود را همان جعبه و اعمال و ویژگیهایتان را همان پرتقالها تصور کنید. جعبه شما صدها، بلکه هزاران پرتقال دارد؛ اعمال و خصوصیات گسستهای که طی سالهای عمرتان جمع شده است. خیلی از پرتقالهای شما (کردار خوب و ویژگیهای ارزشمند) رسیده و خوشطعماند. بعضی هم نارس، لهشده و گندیدهاند (اشتباهات، عیب و نقصها). وقتی یک پرتقال خرابشده را دور میاندازید، حواستان به جعبه و پرتقالهای دیگر داخل آن باشد، مبادا آنها را نیز بد بدانید و دور بیندازید.
فرض کنید فرد مطلقه به خود بگوید: «رابطهام با آن مرد شکست خورد اما این مرا به فرد شکستخورده تبدیل نمیکند.» یا زن چاق پیش خود فکر کند: «دوست دارم خوشاندام و جذاب باشم اما بدنم فقط بخشی از من است و ممکن نیست برمبنای آن، شخص خوب یا بدی بشوم.» آن نویسنده چطور، اگر به خود بگوید: «بدترین حالتی که پیش میآید این است که متنی تمامعیار خلق نکنم اما این متنی است که مینویسم، نه شخصیت من.» آیا با این طرز تفکر جدید، زندگی افرادی که مثال زدیم با آرامش بیشتری همراه نخواهد بود؟
این پایه و اساس پذیرش نامشروط خود است. خود را از اعمال و ویژگیهایتان جدا کنید. بهعنوان انسانی جایزالخطا، میپذیرید که کامل نیستید. غالبا خوب عمل میکنید اما همچنین هرازچند گاهی دچار خطا میشوید. وقتی خوب عمل میکنید به آن افتخار میکنید اما به ستایش مبالغهآمیز کلیت خویش نمیپردازید. وقتی بد عمل میکنید ممکن است خود را نقد کنید اما بیرحمانه به خود شلاق نمیزنید. خود را همواره به طور نامشروط و دور از قضاوت کردن میپذیرید. وقتی خودپذیری نامشروط را تمرین میکنید، زمینه را برای خوشبختیتان فراهم خواهید کرد. درنتیجه:
1. احساس آرامش خواهید کرد زیرا خطا میکنید اما تبدیل به خطاکار نمیشوید. شکست میخورید اما تبدیل به شکستخورده نمیشوید و بد عمل میکنید اما تبدیل به شخص بدی نمیشوید.
2. دلیری و خطرپذیری بیشتری را تجربه خواهید کرد. ماجراجویی، زمینه را برای خوشی و شادی فراهم میکند.
3. به آرامش و آسایش حیات میبخشید. آنها را تجربه کنید.
خوشبختی از درون شما آغاز میشود. زمانی محقق میشود که از درون، شاد باشید. این را بدانید که شما محور چرخ زندگیتان هستید. به جای پیوند زدن ارزشمندی خود به موارد دیگر، شیوه عمیق و اندیشمندانه خودپذیری را تمرین کنید. خوشبختی شما، مرهون تلاشی است که در این راستا خواهیدکرد.
منبع:Psychology Today
5 توصیه برای شروع تمرین خودپذیری نامشروط
1. به خودتان بر اساس میزان ممارست و تمرین اصول خودپذیری نامشروط در زندگیتان نمره بدهید. آیا به این نمره راضی هستید؟ دوست داشتید چه نمرهای میگرفتید؟
2. دو موقعیت را نام ببرید که گرایش به قضاوت کل وجود و شخصیتتان داشتید. برای تقویت خودپذیری نامشروط در این دو موقعیت، چه چیزی میتوانستید به خود بگویید، بهرغم خطاهایی که مرتکب شده و عیب و نقصهایی که داشتهاید؟
3. خود را متعهد کنید به مدت 2 دقیقه 6 بار در هر روز( زمان صبحانه، وسط روز، ناهار، عصر، شام و قبل از خواب) بین خود و عملکردتان تمایز قائل شوید. به خودتان یادآوری کنید در این زمانها تا نوبت تمرین بعدی، خود را به شکل کاملا خوب یا کاملا بد، قضاوت نکنید.
4. به کارگیری پذیرش نامشروط را درمورد دیگران تمرین کنید. با این توضیح که فقط رفتارها و ویژگیهایشان، نه کل وجود و شخصیتشان را خوب یا بد ارزیابی کنید. به این کار «دیگرپذیری نامشروط» میگویند.
5. فردی را شناسایی کنید که میتواند از یادگیری خودپذیری نامشروط استفاده کند. درخصوص زمان و مکان این ملاقات و گفتوگو، برنامهریزی کنید. یاد دادن به دیگران باعث میشود خودمان موضوع را بهتر و عمیقتر بفهمیم.
ترجمه: مسلم اریحی
شوخی کردم. من نیز آن پرتقال گندیده را جدا کردم و بقیه را برای نوش جان کردن در آینده در یخچال گذاشتم. این داستان حاوی نکتهای است. اغلب ما پرتقال گندیده را جدا و بقیه را نگهداری میکنیم اما غالبا همین منوال را در مورد خودمان اعمال نمیکنیم.
گرایش به نفرین کردن کارهای بدمان، اشتباهات، نقصها و شکستهایمان و کلیت وجودمان داریم. تمایل مضر به تعمیم نفرین از کارهایمان به کل وجودمان، باعث ایجاد ناشادی بشری-اضطراب، احساس گناه، ناامنی، حسادت، افسردگی، خشم- و همه عوامل مربوط میشود.
بسیاری از افراد به دلیل نفرین کردن خود، کارشان به دارو و درمان کشیده میشود؛ مطلقه غمگینی که در ازدواجش موفق نبوده و نتیجه میگیرد که فردی شکستخورده است، زن جوان چاقی که تنها در صورتی خود را ارزشمند میداند که اندام کاملا جذابی داشته باشد، نویسنده حرفهای که از قلم و کاغذ دوری میکند، مبادا در هنرش شکست بخورد و آنگونه که در نهان میپندارد دیگران او را هنرمندی درجه دوم ببینند. تاجری که در پس هر اقدام، ترس از اشتباه و شکست او را آزار میدهد، دختر جوان 20 سالهای که ارزشمندی خود را به کامروا کردن مردان پیوند میزند و مرد جوانی که برای کاهش اضطراب ناشی از طردشدگی و آنچه نقصهای ذاتی خود میپندارد به مواد مخدر پناه میبرد.
همه این افراد میخواهند شاد باشند. آنچه که نمیدانند این است که با فاسد دانستن همه پرتقالهای جعبه، ناشادی را برای خود به ارمغان آوردهاند. آنها از روی یک پرتقال در مورد کل شخصیت خود، داوری کردهاند.
دشمن درون: تعیین شاخص برای ارزشمندی خود
غالب افراد مایلاند عزتنفس بالایی داشته باشند. آنها بر این باورند اگر ارزشمندی کسب کنند تبدیل به افراد شادی خواهند شد اما دریغا که عزتنفس، مساله است، نه راهحل. برای برخوردارشدن از عزتنفس بالا، شما باید کل وجود و شخصیتتان را برحسب موفقیتها یا شکستها، بعضی از ویژگیها و عملکردتان بهعنوان خوب یا بد قضاوت کنید و نمره بدهید. در این صورت اگر از ویژگیهای مقبول برخوردار باشید (خوشاندامی، ضریب هوشی بالا، مهارت هنری و ورزشی) یا اینکه در بعضی حوزههای باارزش، موفقیتهایی کسب کرده باشید(شغل، ارتباطات، داراییهای مادی) خود را ارزشمند ارزیابی خواهید کرد و خود را دارای عزتنفس بالا خواهید دانست.
برعکس اگر فاقد همان ویژگیها باشید یا در همان حوزهها شکست بخورید، خود را بیارزش ارزیابی خواهید کرد و عزتنفس خود را پایین خواهید دانست. این شبیه ذهنیتی است که تمامی پرتقالها را دور میاندازد. یک پرتقال گندیده، همه پرتقالهایتان را فاسد میکند. یک اشتباه یا شکست، همه وجودتان را بیارزش میکند. بهتر است به آن افراد ناشادی که ذکر کردیم، برگردیم. هریک از آنها بر اساس داشتن یک ویژگی یا عملکردشان، خود را فردی شکستخورده و بیارزش ارزیابی میکردند. اشتباه آنها:
1- ویژگی یک پرتقال را به همه پرتقالهای درون جعبه تعمیم میدادند.
2- این باور پایهای را داشتند که تعمیم دادن یک پرتقال به کل جعبه منطقی و مقبول است.
دوست درون: خودپذیری نامشروط
خوشبختانه جایگزینی برای عزتنفس وجود دارد؛ خودپذیری نامشروط. خود را همان جعبه و اعمال و ویژگیهایتان را همان پرتقالها تصور کنید. جعبه شما صدها، بلکه هزاران پرتقال دارد؛ اعمال و خصوصیات گسستهای که طی سالهای عمرتان جمع شده است. خیلی از پرتقالهای شما (کردار خوب و ویژگیهای ارزشمند) رسیده و خوشطعماند. بعضی هم نارس، لهشده و گندیدهاند (اشتباهات، عیب و نقصها). وقتی یک پرتقال خرابشده را دور میاندازید، حواستان به جعبه و پرتقالهای دیگر داخل آن باشد، مبادا آنها را نیز بد بدانید و دور بیندازید.
فرض کنید فرد مطلقه به خود بگوید: «رابطهام با آن مرد شکست خورد اما این مرا به فرد شکستخورده تبدیل نمیکند.» یا زن چاق پیش خود فکر کند: «دوست دارم خوشاندام و جذاب باشم اما بدنم فقط بخشی از من است و ممکن نیست برمبنای آن، شخص خوب یا بدی بشوم.» آن نویسنده چطور، اگر به خود بگوید: «بدترین حالتی که پیش میآید این است که متنی تمامعیار خلق نکنم اما این متنی است که مینویسم، نه شخصیت من.» آیا با این طرز تفکر جدید، زندگی افرادی که مثال زدیم با آرامش بیشتری همراه نخواهد بود؟
این پایه و اساس پذیرش نامشروط خود است. خود را از اعمال و ویژگیهایتان جدا کنید. بهعنوان انسانی جایزالخطا، میپذیرید که کامل نیستید. غالبا خوب عمل میکنید اما همچنین هرازچند گاهی دچار خطا میشوید. وقتی خوب عمل میکنید به آن افتخار میکنید اما به ستایش مبالغهآمیز کلیت خویش نمیپردازید. وقتی بد عمل میکنید ممکن است خود را نقد کنید اما بیرحمانه به خود شلاق نمیزنید. خود را همواره به طور نامشروط و دور از قضاوت کردن میپذیرید. وقتی خودپذیری نامشروط را تمرین میکنید، زمینه را برای خوشبختیتان فراهم خواهید کرد. درنتیجه:
1. احساس آرامش خواهید کرد زیرا خطا میکنید اما تبدیل به خطاکار نمیشوید. شکست میخورید اما تبدیل به شکستخورده نمیشوید و بد عمل میکنید اما تبدیل به شخص بدی نمیشوید.
2. دلیری و خطرپذیری بیشتری را تجربه خواهید کرد. ماجراجویی، زمینه را برای خوشی و شادی فراهم میکند.
3. به آرامش و آسایش حیات میبخشید. آنها را تجربه کنید.
نتیجه اینکه
خوشبختی از درون شما آغاز میشود. زمانی محقق میشود که از درون، شاد باشید. این را بدانید که شما محور چرخ زندگیتان هستید. به جای پیوند زدن ارزشمندی خود به موارد دیگر، شیوه عمیق و اندیشمندانه خودپذیری را تمرین کنید. خوشبختی شما، مرهون تلاشی است که در این راستا خواهیدکرد.
منبع:Psychology Today
5 توصیه برای شروع تمرین خودپذیری نامشروط
1. به خودتان بر اساس میزان ممارست و تمرین اصول خودپذیری نامشروط در زندگیتان نمره بدهید. آیا به این نمره راضی هستید؟ دوست داشتید چه نمرهای میگرفتید؟
2. دو موقعیت را نام ببرید که گرایش به قضاوت کل وجود و شخصیتتان داشتید. برای تقویت خودپذیری نامشروط در این دو موقعیت، چه چیزی میتوانستید به خود بگویید، بهرغم خطاهایی که مرتکب شده و عیب و نقصهایی که داشتهاید؟
3. خود را متعهد کنید به مدت 2 دقیقه 6 بار در هر روز( زمان صبحانه، وسط روز، ناهار، عصر، شام و قبل از خواب) بین خود و عملکردتان تمایز قائل شوید. به خودتان یادآوری کنید در این زمانها تا نوبت تمرین بعدی، خود را به شکل کاملا خوب یا کاملا بد، قضاوت نکنید.
4. به کارگیری پذیرش نامشروط را درمورد دیگران تمرین کنید. با این توضیح که فقط رفتارها و ویژگیهایشان، نه کل وجود و شخصیتشان را خوب یا بد ارزیابی کنید. به این کار «دیگرپذیری نامشروط» میگویند.
5. فردی را شناسایی کنید که میتواند از یادگیری خودپذیری نامشروط استفاده کند. درخصوص زمان و مکان این ملاقات و گفتوگو، برنامهریزی کنید. یاد دادن به دیگران باعث میشود خودمان موضوع را بهتر و عمیقتر بفهمیم.
ترجمه: مسلم اریحی
دیدگاه کاربران
ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد