عباس محمدی، مدیر گروه دیدهبان کوهستان
در بهاری که گذشت، به گوشهی دیوارها، درز اسفالتها در آنجا که بیش از حد لگدکوب نشده، به زمینهای رهاشدهی شهر، و به باغچهی ساختمان و گوشهوکنار بوستانهای شهری در جاهایی که بیل و بیلچهی «وجین»کاران در کار نیست... بنگرید تا دریابید که «نبوغ» ژنتیکی گیاهان چه میکند!
به گیاهان خودرو، سلامی دوباره باید کرد!
14 تیر 1399 ساعت: 18:4
14 تیر 1399 ساعت: 18:4
در بهاری که گذشت، به گوشهی دیوارها، درز اسفالتها در آنجا که بیش از حد لگدکوب نشده، به زمینهای رهاشدهی شهر، و به باغچهی ساختمان و گوشهوکنار بوستانهای شهری در جاهایی که بیل و بیلچهی «وجین»کاران در کار نیست... بنگرید تا دریابید که «نبوغ» ژنتیکی گیاهان چه میکند!
در بهاری که گذشت، به گوشهی دیوارها، درز اسفالتها در آنجا که بیش از حد لگدکوب نشده، به زمینهای رهاشدهی شهر، و به باغچهی ساختمان و گوشهوکنار بوستانهای شهری در جاهایی که بیل و بیلچهی «وجین»کاران در کار نیست... بنگرید تا دریابید که «نبوغ» ژنتیکی گیاهان چه میکند! لابلای بوتهها و درختچهها، «مینای چمنی» روییده و با گلهای طلاییاش دلربایی میکند؛ در جایی دیگر بوتهی «خاکشیر» سرکشیده و غلافهای ظریفاش را به رخ میکشد؛ در پای درختانی، «کلاغک» با گلهای بنفشِ خوشهای خودنمایی میکند؛ آن سوتر، «بارهنگ» با برگهای شمشیری در کنار «پنیرک» با برگهای گرد و پررنگ، چشم آدم صاحبدل را میرباید؛ هرجا که از چشم باغبانِ پرپرکنندهی «علفهای هرز» در امان بوده، «نیلوفر وحشی» و قاصدکها به گُل نشستهاند؛ و بر تودهای از خاکروبه که هیچ مهندس باغبانی نمیتواند گیاهی بر آن برویاند، دست معجزهگر طبیعت، بوتههای نورس و ظریف «جارو» و «کَبَر» را از لابلای قلوهسنگها و نخاله با نور و آسمان آشنا ساخته است!
چیزی به نام علف هرز نداریم
چقدر باید کم ذوق باشیم که این گیاهان ریز و درشت را که هرکدام با طرحی بدیع، بی کمترین مراقبت انسانی، جلوهای از تنوع زیستی را به نمایش گذاشتهاند، «علف هرز» بخوانیم و ریشهکن کنیم. گیاهانی که خودبهخود در زمینهای شهری میرویند، نمونههایی از «گیا» (فلور / مجموعه گیاهان بومی یک منطقه) هستند و از سرمایههای طبیعی سرزمین به شمار میروند. این گیاهان در روند میلیونها سالهی تکامل، و در پی «انتخاب طبیعی»های بیشمار، با محیط سازگار شدهاند. این سازگاری طبیعی، توانی ورای دانش کشاورزی و قوهی تصور ما به آنها داده تا بتوانند در گرما و سرمای محیط و دیگر شرایط سخت منطقه تاب بیاورند.
گیاهانی که میتوانند مصرف آبِ فضاهای سبز شهری را تا یک دهم کاهش دهند
لازم است با نگاه مهربانانه به گیاهان بومی، در طراحی فضاهای سبز شهریبازنگری کنیم. در شرایطی که کشور مشکل تامین آب دارد، فرصت دادن به این گیاهان میتواند مصرف آبِ فضاهای سبز شهری را تا یک دهم کاهش دهد.میتوان به جای بزک کردن بوستان (پارک)ها با گلهای درشت و برگهای پهنِ آببَر، آنها را با زیبایی وحشیِ گیاهانی آراست که گلهای ریز دارند و برگهایشان با روشهای پیچیدهای چون به کاربستنِ کرک، تیغ، رنگ نقرهای، و ذخیرهسازی آب... با گرما و نور کورکنندهی خورشید تابستانی، مقابله میکنند.
همچنین باید نگاهمان به فضاهای باز شهر اصلاح شود؛ به این شکل که زیبایی را در ناحیهای خشک چون تهران،فقط در تودهی همیشه سبز و انبوه نبینیم و توقع نداشته باشیم که در چنین اقلیم، در میانهی تابستان هم گل و چمن داشته باشیم. بسیاری از گیاهان بومی ما، یاد گرفتهاند که به خواب تابستانه بروند؛ همانگونه بسیاری از گیاهان، و بعضی جانوران در زمستان به خواب میروند تا آسیبپذیری و حساسیت خود را در شرایط سخت، کم کنند. در عوض میتوانیم از نیمهی پاییز تا اواخر خرداد (نیم تا دوسوم سال!) فضای سبزی داشته باشیم که نیازی به آبیاری ندارد.
رستنی های بومی را به فضای شهری بیاوریم
کشور ما غنای گیاهی خوبی دارد و در هر ناحیه میتوان رُستنیهای بومی را شناخت و آنها را به فضاهای شهری معرفی کرد. تجربهی شخصی خودم در چند باغچهی تهران و کرج نشان داده که حتی در سالهای کمبارش، فقط با فرصت دادن به رویش گیاهان خودرو، و با کاشت درختچهها و درختانی مانند داغداغان، خرزهره، ارغوان، نسترن وحشی، دغدغک، مو، و زیتون که کموبیش بومی ناحیههای خشک ایران هستند، میتوان آبیاری باغچهی ساختمان را به اواخر بهار تا نیمهی پاییز، و آن هم حدوداً هر ده روز یکبار،محدود ساخت.به این ترتیب، و با خودداری از کاشت چمن اصلاحشده و گلهای خارجی و غیروحشی، مصرف آب به حدود یکدهم آنچه که در بوستانهای شهری یا باغچههای معمولی صورت میگیرد، کاهش مییابد.در آبیاری، با کاربست «روش کوزهای» که یک شیوهی قدیمی ایرانی است، میتوان درختان و درختچهها را در اوج گرمای تابستان هم با اندکی آب و با زحمتی کمتر از روش شلنگ، سبز و شکوفا نگاه داشت.
جا دارد که شهرداریها با برگزاری کارگاههای آموزشِ «باغچهآرایی سازگار با محیط زیست»، فرهنگ کاهش مصرف آب و استفاده از گیاهان بومی را ترویج کنند.
عباس محمدی، مدیر گروه دیدهبان کوهستان
چیزی به نام علف هرز نداریم
چقدر باید کم ذوق باشیم که این گیاهان ریز و درشت را که هرکدام با طرحی بدیع، بی کمترین مراقبت انسانی، جلوهای از تنوع زیستی را به نمایش گذاشتهاند، «علف هرز» بخوانیم و ریشهکن کنیم. گیاهانی که خودبهخود در زمینهای شهری میرویند، نمونههایی از «گیا» (فلور / مجموعه گیاهان بومی یک منطقه) هستند و از سرمایههای طبیعی سرزمین به شمار میروند. این گیاهان در روند میلیونها سالهی تکامل، و در پی «انتخاب طبیعی»های بیشمار، با محیط سازگار شدهاند. این سازگاری طبیعی، توانی ورای دانش کشاورزی و قوهی تصور ما به آنها داده تا بتوانند در گرما و سرمای محیط و دیگر شرایط سخت منطقه تاب بیاورند.
گیاهانی که میتوانند مصرف آبِ فضاهای سبز شهری را تا یک دهم کاهش دهند
لازم است با نگاه مهربانانه به گیاهان بومی، در طراحی فضاهای سبز شهریبازنگری کنیم. در شرایطی که کشور مشکل تامین آب دارد، فرصت دادن به این گیاهان میتواند مصرف آبِ فضاهای سبز شهری را تا یک دهم کاهش دهد.میتوان به جای بزک کردن بوستان (پارک)ها با گلهای درشت و برگهای پهنِ آببَر، آنها را با زیبایی وحشیِ گیاهانی آراست که گلهای ریز دارند و برگهایشان با روشهای پیچیدهای چون به کاربستنِ کرک، تیغ، رنگ نقرهای، و ذخیرهسازی آب... با گرما و نور کورکنندهی خورشید تابستانی، مقابله میکنند.
همچنین باید نگاهمان به فضاهای باز شهر اصلاح شود؛ به این شکل که زیبایی را در ناحیهای خشک چون تهران،فقط در تودهی همیشه سبز و انبوه نبینیم و توقع نداشته باشیم که در چنین اقلیم، در میانهی تابستان هم گل و چمن داشته باشیم. بسیاری از گیاهان بومی ما، یاد گرفتهاند که به خواب تابستانه بروند؛ همانگونه بسیاری از گیاهان، و بعضی جانوران در زمستان به خواب میروند تا آسیبپذیری و حساسیت خود را در شرایط سخت، کم کنند. در عوض میتوانیم از نیمهی پاییز تا اواخر خرداد (نیم تا دوسوم سال!) فضای سبزی داشته باشیم که نیازی به آبیاری ندارد.
رستنی های بومی را به فضای شهری بیاوریم
کشور ما غنای گیاهی خوبی دارد و در هر ناحیه میتوان رُستنیهای بومی را شناخت و آنها را به فضاهای شهری معرفی کرد. تجربهی شخصی خودم در چند باغچهی تهران و کرج نشان داده که حتی در سالهای کمبارش، فقط با فرصت دادن به رویش گیاهان خودرو، و با کاشت درختچهها و درختانی مانند داغداغان، خرزهره، ارغوان، نسترن وحشی، دغدغک، مو، و زیتون که کموبیش بومی ناحیههای خشک ایران هستند، میتوان آبیاری باغچهی ساختمان را به اواخر بهار تا نیمهی پاییز، و آن هم حدوداً هر ده روز یکبار،محدود ساخت.به این ترتیب، و با خودداری از کاشت چمن اصلاحشده و گلهای خارجی و غیروحشی، مصرف آب به حدود یکدهم آنچه که در بوستانهای شهری یا باغچههای معمولی صورت میگیرد، کاهش مییابد.در آبیاری، با کاربست «روش کوزهای» که یک شیوهی قدیمی ایرانی است، میتوان درختان و درختچهها را در اوج گرمای تابستان هم با اندکی آب و با زحمتی کمتر از روش شلنگ، سبز و شکوفا نگاه داشت.
جا دارد که شهرداریها با برگزاری کارگاههای آموزشِ «باغچهآرایی سازگار با محیط زیست»، فرهنگ کاهش مصرف آب و استفاده از گیاهان بومی را ترویج کنند.
عباس محمدی، مدیر گروه دیدهبان کوهستان
برچسب ها
دیدگاه کاربران
ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد