8 تیر 1399 ساعت: 13:4
موضوع «امید غیر واقعی» موضوع وسیع و پُر دامنه ای در زندگی ماست، ما دست جمعی زیر درخت کاج نشسته ایم، چرا که امید به تغییر را با امید به معجزه اشتباه می گیریم.
امید «شرط لازم» زندگی مولّد است ولی «شرط کافی» نیست. امید در کنار «تخصص» ، «واقعیت سنجی» و «برنامه ریزی» است که منجر به تغییر هدفمند می شود.
منظورم از واقع بینی این است که ما نمی توانیم بدون در نظر داشتن «عوامل اجتماعی» و «عوامل زیستی» در جستجوی موفقیت و کامیابی باشیم ، همچنین ما بدون تخصص نیز نمی توانیم به درستی و دقّت عوامل اجتماعی و دلایل زیستی را شناسایی و اندازه گیری کنیم.
بسیاری از «شومن ها» و سخنرانان انگیزشی بدون در نظر گرفتن مونع سیاسی-اجتماعی وعدهٔ خوشبختی و کامیابی می دهند! بدیهی است که اگر ما در جامعهای باشیم که آدمها با آموزش و پرورش علمی و رسانه های صادق رشد کنند و اگر در جامعهای زندگی کنیم که در آن امنیت، رفاه و ثبات اقتصادی بیشتر باشد، حال خوب ما دوام بیشتری خواهد داشت.
بنابراین یکسری شعارهایی که میگویند: «تو در هرجا که باشی، میتوانی خوشبخت باشی و این فقط به مهارت و نگرش تو بستگی دارد» بسیار افراطی و شعاری به قضیه نگاه میکنند؛ مسائل اجتماعی و نیز مسائل کلان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی در خوشبختی تکتک ما تاثیر دارد.
ما نمیتوانیم از انسانی که زیر خط فقر است و نمیتواند کوچکترین سرپناه امنی را برای خودش فراهم کند، انتظار داشته باشیم که بگوید خوشبخت است و ما هم به او بگوییم: «میتوانی مهارت داشته باشی و خوشبخت باشی.» چون قطعا بخش بزرگی از خوشبختی ما مدیون جامعه است. همه ما نهتنها حق داریم ، بلکه وظیفه داریم که جامعه را نقد کنیم و البته که نقدکردن با نق زدن متفاوت است. ما میتوانیم و موظفیم شرایط اجتماعی را نقد کرده و به شکل فعال در اصلاح جامعه شرکت کنیم.
برای خوشبختی و موفقیت نمی توانیم موانع زیستی را هم نادیده بگیریم
بخش بزرگی از هیجانات ما محصول عملکرد سیستم عصبی ما هستند؛ بنابراین اگر عملکرد سیستم عصبی ما مختل باشد، حتی اگر نگرشهای کارآمد و مهارتهای زیادی هم داشته باشیم، نمیتوانیم مسائل را حلوفصل کنیم. مثل اینکه یک راننده هرقدر هم که ماهر و تیزهوش باشد، اگر سوار یک ماشین پنچر یا بدون بنزین شود، نمیتواند به مقصد برسد؛ بنابراین جنبه زیستی خوشحالی و عدمخوشحالی را باید مدنظر قرار دهیم.
برخی افراد بهصورت ژنتیکی مستعد افسردگی هستند. در برخی موارد افسردگی به گونهای است که افراد باید دارو مصرف کنند تا درمان شوند. گاهی شعارهای عوام پسند و افراطی وجود داده می شوند که اگر اراده کنید، میتوانید بر هر نوع افسردگی غلبه کنید.
اراده برای حل بسیاری از مسائل لازم است، اما کافی نیست و باید درکنار آن شرایط درمانی مناسب مهیا شود؛ اگر کسی افسردگی ژنتیکی و وراثتی داشته باشد، هرقدر شما به او دانش و نگرش مثبت دهید، بدون دارو، زمان زیادی از عمرش را در افسردگی بهسر میبرد؛ بنابراین اگر شعارهای خوشبختی و موفقیت تا آن حد افراطی باشند که ما به آن دسته از افرادی که نیاز به مصرف دارو دارند، پیام بدهیم که بدون دارو هم میتوانند درمان شوند، اشتباه بزرگی انجام دادهایم و این افراد را از درمانی که برایشان ضروری است محروم کرده ایم.
برخی افراد اگر بخواهند حال خوبِ بادوام داشته باشند، باید دارو مصرف کنند. بسیاری از بیماریهای طبی هستند که مانع داشتن حس خوب میشود؛ مثلا اگر کسی کمخونی داشته باشد، اغلب اوقات اضطراب دارد و ما نمیتوانیم کمخونی ناشی از فقر آهن را با مدیتیشن حل کنیم. گاهیاوقات هم برخی موادغذایی و داروها ممکن است حال بدی به ما بدهند؛ مثلا ممکن است فردی، کافئین زیادی مصرف کند؛ مثلا برای رژیم غذایی خاص خود، در روز چند لیوان چای، قهوه ، نوشابههای کافئیندار و … مصرف کند.
خب این شخص همیشه بیقرار، مضطرب و نگران است و دلشوره و دلواپسی دارد. اگر ما به مسئله مصرف زیادی کافئین در این شخص توجهی نکرده و رژیمش را اصلاح نکنیم، نمیتوانیم حال خوبی به وی دهیم. همینطور مواد روانگردان که روی سیستم عصبی تاثیر دارند، ممکن است حال خوب را مختل کنند.
یک شخص نمیتواند نقش طبیب را برای خودبازی کند
بسیاری از نوجوانها و جوانانی که در بدنسازی و فیتنس شرکت دارند، متاسفانه با تشویق مربیانشان، به مصرف داروهایی که ترکیب استروئیدی دارند و آدمها را عصبی و پرخاشگر میکنند، روی میآورند و درنتیجه افسرده میشوند. ما نمیتوانیم این افراد را تشویق کنیم که در کلاس خوشبختی شرکت کنند یا کتاب خوشبختی بخوانند تا حالشان خوب شود و حتما باید داروهایی را که مخل احساس خوب هستند، زیر نظر دکتر قطع کنیم؛ بنابراین جنبههای اجتماعی-زیستشناسی و طبی دو جنبه بسیار مهم هستند که من خیلی وقتها مشاهده میکنم که در سخنرانیها یا کتابهایی که به شکل اغراقآمیزی سعی دارند احساس خوشبختی را بر دوش فرد بیندازند، کم توجهی میشود.
ما باید بدانیم که یک شخص نمیتواند نقش طبیب را برای خودبازی کند و خیلی وقتها برای درمان احساس عدم خوشبختی، باید فرد معاینه شود و آزمایش دهد و با یک نگرش طبی مسئله عدم خوشبختیاش مورد ارزیابی قرار گیرد.
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک