تراژدی قتل ناموسی را متوقف کنیم
27 خرداد 1399 ساعت: 16:3



 ٰقتل رومینا به دست پدرش باعث بروز واکنش‌های مختلفی در رسانه‌ها و جامعه شد و هر کس از زاویه‌ دید خود به این پدیده نگریست. برخی به مرتکب به‌عنوان یک قربانی دیگر نگاه کردند و دل بر او سوزاندند و بعضی او را مستحق شدید‌ترین مجازات‌ها دانستند. در مورد قربانی ماجرا نیز همین نگاه دوگانه به چشم می‌خورد. پرسش مهم در این میان این است که برای پیشگیری از بروز دوباره چنین وقایعی حکومت، جامعه، نهادها و دست‌اندرکاران بهداشت روان چه کاری می‌توانند انجام دهند؟
سازمان ملل در سال 2006 میلادی اعلام کرد هرساله حدود 5 هزار زن جان خود را به علت آنچه خدشه‌دار کردن حرمت و شرف خانواده تلقی می‌شود، از دست می‌دهند. به نظر می‌رسد این رقم به‌ویژه در برخی مناطق دنیا در سال‌های اخیر افزایش یافته است. برخی نیز این افزایش را به فزونی موارد گزارش‌شده نسبت می‌دهند. از بنگلادش تا برزیل و از بریتانیا تا اوگاندا و سوئد و ترکیه و ایران همه جا با این پدیده روبرو هستیم و برخلاف تصور اولیه، ارتباط نیرومندی میان مذهبی بودن و قتل‌های شرافتی یافت نشده است.

عوامل بروز قتل‌های ناموسی


- شرافت یا ناموس بازتاب رفتاری مردانه از سوی مردانی است که به سمت بازگرداندن شرافت از دست رفته به علت رفتار نامناسب زنان خانواده رانده می‌شوند. رفتار نامناسب به کنشی زنانه اشاره می‌کند که می‌تواند به شکلی واقعی رخ بدهد یا آنکه زن به آن متهم شود. در هرحال اعاده حیثیت خانواده به ضرورتی فوری تبدیل می‌شود.

- هیجانات و ارزش‌ها جنبه‌های ضروری در ساختار اجتماع هستند. شرم، هیجانی است که با آبرو پیوند دارد. شرم درنتیجه گسسته شدن رابطه فرد با جامعه برانگیخته می‌شود. در جامعه مردسالار، مردان به شدت با دیگر مردان همذات‌پنداری می‌کنند و تصویری فرادستانه نسبت به زنان در آنها از همان زمان کودکی شکل می‌گیرد. این موضوع را در برخی خانواده‌ها از رفتاری که برادر نسبت به خواهر دارد به روشنی می‌توان دریافت. شرف در چنین جوامعی به اعمال کنترل مرد بر زن گره می‌خورد. اگر مرد در این رفتار خود دچار شکست شود، شان و منزلت خود را در جامعه در معرض تهدید می‌بیند و از سوی دیگر، مرد به عنوان فردی ضعیف شناخته می‌شود.

- واژه زن‌ذلیل واژه‌ای آشنا در فرهنگ ماست. داشتن شرف، از آن سو به حفظ موقعیت اجتماعی فرد کمک می‌کند که برای او از نظر اقتصادی مزایایی دربردارد. بدون شرف در این جوامع احتمال زیادی وجود دارد که فرد دچار انزوای اجتماعی، محدودیت اقتصادی و کاهش فرصت برای جلب جنس مخالف شود. به عبارتی، توانایی مرد برای حفظ پیوندهای اجتماعی خود در جامعه با دیگر مردان به توان او برای حفظ نظم در خانه خود گره می‌خورد.

- انسان هویت خود را در جامعه در ارتباط با دیگر افراد تعریف می‌کند. گروه اجتماعی که در آن فرد احساس تعلق و مشابهت می‌کند نقشی مهم در هویت‌سازی فردی دارد. این تضاد هویتی در مهاجران به شکلی بارز خود را نشان می‌دهد. فرهنگی که در خانه حاکم است، با آنچه در اجتماع جریان دارد تضادی چشمگیر نشان می‌دهد. همین تضاد در جوامع در حال گذار که دگرگونی روابط اجتماعی در آنها طی سال‌های اخیر سیری شتابان به خود گرفته، مشاهده می‌شود.

گاهی هویت فردی خانوادگی با هویت اجتماعی در تعارض شدید قرار می‌گیرد. در برخی فرهنگ‌ها بار مسوولیت از دوش فرد مرتکب برداشته و چنین رفتاری بهنجار و برحق تلقی می‌شود. این قربانی است که گناهکار و مستوجب مجازات است. گاهی خود خانواده از گذاشتن سنگ قبر بر مزار قربانی خودداری می‌کنند و سعی در زدودن خاطرات او دارند و تلاش می‌کنند او را از حافظه جمعی خود پاک کنند.

جنگ با قتل ناموسی با سلاح طنز


برخی متفکران از جمله فیلسوف آنتونی آپیاه، پیشنهاد می‌کنند با سلاح طنز و تمسخر به جنگ قتل شرافتی برویم. او استدلال می‌کند رفتار نامطلوب را می‌توان با تبدیل کردن آن به منبعی برای تحقیر و تمسخر و نه افتخار کمرنگ کرد.

در فرهنگ ساخته‌شده بر مفهوم شرف این موضوع می‌تواند کاملا معنی‌دار باشد. در حقیقت فرد بیان می‌کند که شرم در عین حال که می‌تواند محرکی برای انجام قتل شرافتی باشد، قادر است به عاملی برای پیشگیری نیز تبدیل شود اما برای تاثیرگذاری این سیاست، چنین رویکردی باید از دل خود آن فرهنگ بیرون بیاید.

اگر افراد به این نتیجه برسند که این تحقیر از دنیای خارج می‌آید، به عنوان سیاست تحمیلی به آن می‌نگرند و اثر عکس خواهد داشت و آن فرهنگ برای حفظ هویت خود حالتی دفاعی به خود می‌گیرد. به همین دلیل برخی استدلال می‌کنند قوانین سفت و سخت علیه این رفتار می‌تواند حتی آن را تقویت کند. اگر این جوامع، چنین قوانینی را برآمده از فرهنگ غرب بدانند که قصد تحمیل خود بر سنت‌های آبا و اجدادی آنها دارد، برخی رفتارها به نماد استقلال فرهنگ فرد در برابر تهاجم خارجی تبدیل خواهد شد. فرهنگ نقش معنی‌دهنده‌ای به رفتارهای آدمی دارد و با آموزش مناسب می‌توان معنای برخی رفتارها را به شکلی دگرگون کرد که از نتایج مصیبت‌بار آنها کاسته شود.

نداشتن تعادل روانی در بیشتر موارد مطرح نیست


نکته‌ای دیگر که در توجیه رفتار پدر قاتل از سوی برخی افراد مطرح شد، این بود که تعادل روانی مناسب نداشته و چنین رفتاری را تحت‌تاثیر روان‌پریشی (جنون) حاد انجام داده و درک مناسبی از پیامد رفتار خود نداشته است. چنین احتمالی را نمی‌توان به کلی در این مورد یا موارد مشابه مردود دانست اما واقعیت این است که در بیشتر موارد چنین رفتارهایی از سوی افرادی انجام می‌شود که نمی‌توان رفتار آنها را به اختلال روان‌پزشکی خاصی نسبت داد.

فرهنگ و معنایی که فرد در ذهن خود برای رفتارش می‌آفریند، می‌تواند به رفتارهایی دهشتناک منجر شود که لزوما دال بر اختلال روان نباشد. 

پدیده ابتذال شر که از سوی هانا ارنت در مورد رفتارهای جنایتکارانه افراد مطرح شد، به بروز چنین رفتارهایی از سوی افرادی معمولی اشاره دارد. 

چه باید کرد؟


حرکتی در سطح ملی و اجتماعی


برای پیشگیری از چنین وقایعی نیاز به حرکتی در سطح ملی و اجتماعی است. رفتار دیگر افراد جامعه و نگاه آنها به این پدیده نقش بسزایی در شکل دادن به معنای شرافت در ذهن مرتکبان بالقوه دارد. به طور مثال نگاه توام با تحقیر همسایه‌ها به مردی که خواهر یا فرزندش از خانه گریخته بار عظیمی بر دوش او گذاشته که می‌خواهد به هر ترتیبی خود را از سنگینی آن خلاص کند. 

نادیده نگرفتن نقش رسانه‌ها در وقوع قتل ناموسی


رسانه‌ها در بسیاری موارد از طریق بیان برخی اخبار، نمایش بعضی فیلم‌ها و انتشار برخی داستان‌ها به شکلی تلویحی و زیرپوستی به تقویت چنین رفتارهای فردی و فراقانونی دامن می‌زنند (نمونه بارز فیلم قدیمی است که در آن مرتکبی که برای حفظ شرف خود دست به قتل و انتقام فردی می‌زند، به قهرمان تبدیل می‌شود). هر چه باشد، کارگردان، نویسنده یا خبرنگار نیز جزئی از این فرهنگ مردسالار غیرت‌مدارانه است که می‌تواند به شکلی ناخودآگاه یا خودآگاه با مرتکب همدلی داشته باشد.

حمایت از فرد آسیب‌پذیر


فرد آسیب‌پذیر را باید از محیط آسیب‌زایی که جان او را تهدید می‌کند، جدا کرد و نهادهای اجتماعی وجود داشته باشند که حمایت مناسب را بالقوه در زمان آسیب‌ به قربانی عطا کنند. 

درک جوان‌ترها


گاهی در خانواده‌ها با شکاف بین‌نسلی عمیقی روبرو هستیم. نسل پدران، نسل متعلق به انقلاب و جنگ است که با کشمکش‌های گوناگونی دست و پنجه نرم کرده و آبدیده و در عین حال خشن شده است و نسل جوان دنیایی مهربان‌تر، شادتر و آرامش‌بخش‌تر طلب می‌کند. فاصله‌ای بین نسل‌ها ایجاد می‌شود که گاهی پرناشدنی می‌نمایاند اما با کمی بردباری و تلاش از سوی نسل گذشته برای درک دنیای جوان‌ها که صاحبان فردای این مرز و بوم هستند و به حق برخی رفتارهای والدین را به پرسش می‌کشند، می‌توان به فردایی بهتر امید بست.
 
دکتر علی فیروزآبادی روان‌پزشک، دانشیار دانشگاه علوم‌پزشکی شیراز
برچسب ها
دیدگاه کاربران

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد

طراحی و اجرا توسط: هیاهو