چاپ خبر
پای صحبت دکتر محمدرضا سرگلزایی روان‌پزشک، درباره سیلاب اخباری که ما را با خود می‌برند
اخبار بخوانیم یا نخوانیم؟
هفته نامه سلامت   |   اخبار صفحه ۴   |   15 شهریور 1399   |   لینک خبر:   salamat.ir/d14844

ما هر روز در معرض بمباران اخبار مختلف قرار می‌گیریم. این اخبار که البته اغلب بد هستند، بر زندگی ما سایه انداخته‌اند و با توجه به فضای مجازی دقیقه‌ای نیست که بتوانیم خود را از جریان آنها کنار بکشیم. هرچند انتقال خبر امری مهم از آغاز تمدن انسان‌هاست، اما امروز به نظر می‌رسد، بشر دارد در سیلاب اخبار غرق می‌شود. چطور می‌توانیم تعادلی در زندگی خودمان به وجود بیاوریم تا شنیدن اخبار به وسواس تبدیل نشود و سلامت روان و جسم ما را به خطر نیندازد.
برای پاسخ به این پرسش‌ها و پرسش‌های مرتبط با این موضوع، پای صحبت دکتر محمدرضا سرگلزایی، روان‌پزشک، نشسته‌ایم.
: برای ورود به بحث می‌خواهم پرسشی صریح از شما بپرسم: اخبار بخوانیم یا نخوانیم؟
من با توجه به دیدگاه رادیکالی که دارم، ریشه‌ای به بحث می‌پردازم.
منظورم از رادیکال بودن، معنای مصطلح تندروی سیاسی نیست، بلکه «رادیکال»بودن، یعنی به ریشه‌ها پرداختن به جای مشغولیت به شاخه‌ها و شعاع‌ها (رادیال).
در نظام سرمایه‌داری متاخر یا همان نسل سوم سرمایه‌داری، موضوع «صنعت فرهنگ» مطرح می‌شود. صنعت فرهنگ با همان فرایند و نگاه تولید کالا (آن هم کالا از نوع اسباب بازی) به فرهنگ‌سازی و مهندسی اجتماعی می‌پردازد و فرهنگ را نوعی اسباب بازی می‌داند که باید بیش از سایر کالاها،مشتری و مصرف‌کننده را جلب کند، به همین دلیل این مرحله از نظام سرمایه داری (کاپیتالیسم) را «دیزنیفیکیشن» نامیده اند، یعنی تبدیل کردن جامعه به شهر اسباب‌بازی‌ها و فانتزی‌ها، یا همان «دیزنی لند». در فرهنگ مصرفی، جذابیت کالاها به قدر کارآمدی و دوام آنها مهم نیست.
کالا بیش از آن که ابزاری برای برآوردن نیاز مصرف‌کننده باشد، وسیله‌ای است برای بازی و نمایش و برای تمایز طبقاتی و تفاخر اجتماعی. همین که کالا آب و رنگی برای جلب مشتری داشته باشد و بتواند در کوتاه مدتی که کالایی جذاب تر به بازار می‌آید، مشتری را سرگرم کند، کافی است. این کالا می‌تواند یخچال و گوشی موبایل باشد یا مثلا کتاب 10 توصیه برای کسب موفقیت یا سمینار توصیه‌هایی برای شاد بودن.
این فرایند را «مک‌دونالدی کردن جامعه» هم می‌گویند، یعنی جامعه‌ای که همه منتظر غذای آماده و سریع‌البلع (فست‌فود) هستند.
: در اطلاعات و فرهنگ هم مک‌‌دونالدیسم وجود دارد؟
بله، می‌خواستم به همین جا برسم که نوک زدن به موضوعات و مصرف کوتاه‌مدت، سطحی و گذرا به اطلاعات سریع‌الهضم و راحت‌الحلقوم همین الگویی است که این روزها فراوان در شبکه‌‌های اجتماعی هم با آنها برخورد می‌کنیم، مثل 40 راه‌حل برای فلان مشکل یا 7 دستور برای لاغری یا کلیدهای طلایی برای موفقیت یا امثال اینها. این درواقع تولید و فروش به روش فروشگاه‌های مک‌دونالد است که حالا وارد عرصه فرهنگ شده. خانم لئونور تیفر، روان‌شناس آمریکایی، در کتابی به نام «مک‌دونالدی شدن سکس» اعتقاد دارد حتی فرهنگ مک‌دونالدی به روابط خصوصی و جنسی هم کشیده شده است.
درنتیجه من اعتقاد دارم به جای اینکه راه‌حل را در خاموش کردن تلویزیون و کنار گذاشتن روزنامه ببینیم، بهتر است سراغ ریشه‌ها برویم.
: مک‌دونالدی شدن چه ایرادی دارد؟
نتیجه نگاه مک‌دونالدی این است که مردم به سراغ تفکر و تامل و تعمق و چالش و تحمل برای بررسی و فهم امور نمی‌روند. اینها می‌خواهند همانطور که در فروشگاه‌های فست‌فود به آنها همبرگر و نوشابه می‌دهند، مهارت‌های زندگی را هم همانطور سریع دریافت کنند. این روش حتی در دانشگاه‌های ما هم شایع است و ما به جایی رسیده‌ایم که دانشجویان روان‌شناسی ما نه حوصله خواندن تاریخ را دارند و نه ادبیات و فلسفه را و سریع می‌خواهند یاد بگیرند که در اطاق درمان چه به مراجعه‌کننده بگوییم که اثربخشی بیشتری داشته باشد.دانشجویان روان‌شناسی ما برای راهنمایی مراجعه‌کننده به دنبال بسته‌های آماده هستند تا تکلیف همه چیز را در اطاق درمان سریع و در کمترین زمان ممکن روشن کنند. اگر کسی در جریان آموزش با آنها درباره فلسفه ذهن، فلسفه علم یا جامعه‌شناسی با آنها صحبت کند، احساس می‌کنند وقتشان تلف شده چون آنها نمی‌خواهند فیلسوف یا تاریخ‌دان بشوند.
این مورد را به عنوان نمونه گفتم تا بتوانید تصور کنید که حتی محافل دانشگاهی هم این روزها به بلای مک‌دونالدی شدن و ارائه بسته‌های حاضر و آماده دچار شده‌اند، یکی از دلایل رایج شدن خرید و فروش پایان نامه و مقاله دانشگاهی همین نگاه است.
بحث را از اینجا شروع کردم تا بدون ارزشداوری یا قضاوت،جریان پرقدرتی را که حتی در مراکز علمی ما ریشه‌دوانیده معرفی و آنرا نقد کنم.
: نتیجه‌ای که می‌خواهید از این مقدمه بگیرید، چیست؟
می‌خواهم بگویم این دیدگاه که برای در امان ماندن از سیلاب اخبار، تلویزیون را روشن نکنید یا رویتان را از روزنامه‌ها برگردانید، نه ممکن است و نه مطلوب. این دیدگاه مثل آن است که بگوییم غذای بسته‌بندی‌شده و فراوری‌شده نخورید. آیا واقعا در زندگی امروز ممکن است که هیچ غذای فراوری شده، تولید صنعتی و کنسرو و کمپوت و...نخوریم؟ گمان نمی‌کنم این روش زندگی را بتوان در روستاهای دورافتاده هم پیدا کرد، مگر روستاهای نمایشی که برای جاذبه‌های گردشگری دست نخورده باقی مانده باشند.
---اجازه بدهید کمی ملموس‌تر به این بحث بپردازیم، وقتی شما در نظام بازار‌های مالی زندگی می‌کنید چطور می‌توانید اخبار را دنبال نکنید؟ امروز ارزش پول ملی ما به سرعت در حال کاهش است، یعنی دارایی پولی و ارزش پس‌اندازهای مردم در حال لاغر شدن است. اگر در جریان مداوم اخبار نباشیم، چطور می‌توانیم پس‌انداز خود را به منبع مالی و کالاهایی بدل کنیم که ارزششان سقوط نمی‌کند؟
به نظر من، به جای دو راهی غرق شدن در سیلاب خبر و یا اجتناب و فرار از خبر، باید از منابع معتبر اقتصادی و تحلیلی کسب خبر کنیم. البته روش جایگزینی که پیشنهاد می‌کنم زحمتش بیشتر از غرق شدن یا فرار کردن است.
اگر رادیکال و ریشه‌ای به این ماجرا نگاه کنیم، اول آدم‌ها باید یاد بگیرند درباره موضوعات به طور عمیق و اصلی فکر کنند و به جای اینکه دنبال «شاه‌کلید» باشند، کلیدسازی کنند یا به دنبال «دسته کلید» باشند زیرا کلیدها باید براساس موقعیت و وضعیت هر فرد و هر جامعه متفاوت باشند و راه‌حل موثر برای فلان فرد با درجه تحصیلات متفاوت در یک کشور متفاوت باید با راه‌حل من روان‌پزشک در شهر تهران یا مثلا راه‌حل یک کشاورز در شهرستانی دیگر فرق داشته باشد. منظورم این است که پاسخ یگانه‌ای به عنوان سبک زندگی استاندارد در مواجهه با اخبار وجود ندارد.
: در روان‌شناسی، این روش‌ها چطور طبقه‌بندی می‌شوند؟
در روان‌شناسی شخصیت تیپ‌های شخصیتی متفاوتی داریم. این تیپ‌های شخصیتی متفاوت نیازهای متفاوتی دارند، شغل‌های متفاوتی به دردشان می‌خورد و شرکای کار و زندگی‌شان هم باید تیپ‌های متفاوتی باشد. علاوه بر آن، تعلیمات و آموزششان هم نباید یکی باشد چون هوش‌های متفاوتی هم دارند.
اگر قرار باشد بگوییم سکس سالم یا آموزش و پرورش درست یا ازدواج سالم یا معنویت اصیل چیست، باید 16 تیپ سکس و ازدواج و شغل و معنویت و آموزش و پرورش را بررسی کنیم.البته طبقه‌بندی‌های شخصیتی دیگری هم وجود دارد که کارشناسان دیگری ممکن است آنها را قبول داشته باشند، اما در اصل بررسی نظام‌مند و طبقه‌بندی‌شده نمی‌توان شک کرد. منظورم این است که برای تشخیص هر تیپ شخصیتی، روش‌های علمی تعریف‌شده‌ای وجود دارد که یک کارشناس برمبنای آن و بعد از چندین جلسه مشاوره می‌تواند توصیه‌هایی داشته باشد.
درنتیجه برای برخی افراد نه ممکن است و نه مطلوب که بگوییم اخبار گوش نکنند. پس ما نمی‌توانیم یک توصیه یا تجویز را به همه افراد تعمیم بدهیم. در این مورد هم تجویز یک الگوی واحد برای همه افراد ممکن نیست. ارائه یک الگوی واحد برای همه افراد، همان مک‌دونالدی کردن مهارت‌های زندگی است.
پس نتیجه می‌گیریم که تجویز یا توصیه یکسانی برای همه افراد وجود ندارد.
: اما حتما روش‌های کلی برای روبرو شدن با سیلاب خبر وجود دارند؟
برای آنکه افراد در سیلاب اخبار غرق نشوند، باید مدیریت اضطراب را آموخته باشند. افرادی که این مهارت‌های مدیریت اضطراب را کسب نکرده باشند، برای فرونشاندن اضطراب خود مرتب در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخند و باز هم بیشتر در معرض بمباران اخبار نگران‌کننده قرار می‌گیرند و دچار یک سیکل معیوب می‌شوند. نظر من این است که به جای اینکه به مردم بگوییم مثلا اخبار نشنوید یا روزنامه نخوانید، باید توصیه کنیم افراد مهارت‌های پایه‌ای را کسب کنند تا در سیلاب اخبار غرق نشوند.
: صحبت از کسب مهارت کردید، به طور خلاصه و طوری که به اصطلاح خودتان گرفتار توصیه‌های مک‌دونالدی نشویم، افراد باید چه نوع مهارت‌هایی را بیاموزند تا اخبار نتوانند آنها را با خود ببرند؟
مهارت‌های مدیریت هیجان‌ها، مدیریت زمان، مدیریت استرس و تفکر نقاد پایه‌ای ترین مهارت‌ها هستند.
: گاهی توجه به اخبار و صحبت درباره آنها از شکل طبیعی یا حتی علاقه‌مندی خاص بیرون می‌آید و تبدیل به نوعی اختلال روانی می‌شود که فرد و خانواده‌اش را به دردسر می‌اندازد. به عنوان روان‌پزشک، بیماری روانی که بر اثر توجه بیش از حدبه اخبار می‌تواند بروز کند،چه علائمی دارد؟
کسانی که بر اثر دنباال کردن مداوم اخبار دچار اختلال روان‌پزشکی می‌شوند به شیوه‌های متفاوتی با اخبار برخورد می‌کنند. مثلاً کسانی که دچار وسواس بیماری یا نِوروز‌هایپوکندریازیس می‌شوند مرتب اخبار سلامت و علائم بیماری را جستجو می‌کنند در حالی که کسانی که دچار هذیان توطئه می‌شوند مرتب به تحلیل‌های افراد و کانال‌هایی گوش می‌کنند که ادعا می‌کنند دستان پشت پرده حوادث جهان را تحلیل و افشا می‌کنند!
---به عنوان سوال آخر به موضوع بسیار مهم این روزها یعنی کرونا بپردازیم: افراد بسیاری را دیده‌ام که اخبار کرونا آنها را نگران کرده و با دقتی وسواس‌گونه تعداد جانباختگان و مبتلایان را دنبال می‌کنند. چه توصیه‌ای برای اینها دارید تا درعین اینکه از جریان پیشگیری جدا نیفتند، دچار اضطراب‌های ناشی از شنیدن اخبار روزانه بیماری نشوند؟
ببینید ما باید از خودمان بپرسیم با دنبال کردن این خبر قرار است چه تغییر مدیریت شده‌ای در رفتار من صورت گیرد. برای کسی که در کار تصمیم‌گیری مدیریتی و بهداشتی-درمانی نیست خبر مهم این است که کرونا از طریق قطرک‌های هوای تنفسی منتقل می‌شود پس ما باید از دست دادن و روبوسی و در آغوش گرفتن هم خودداری کنیم، گردهمایی‌های غیرضروری را لغو کنیم، دست‌هایمان را با دقت بشوییم، ماسک بزنیم و در محیط‌های اجتماعی با فاصله دو متری از هم قرار گیریم، این‌ها تنها اخبار مهم عمومی هستند، خبر بستری شده‌ها و فوت شده‌های هر روز و هر کشور خبری است برای گروه‌های خاص شغلی.
اگر شما کودک شیرخوار نداشته باشید اخبار و آموزش‌های مربوط به کودکان شیرخوار را دنبال می‌کنید؟ اگر شما در کار ساختمان سازی نباشید آیا اخبار مربوط به صدور پروانه ساختمان، پایان کار و مالیات‌های مربوطه را دنبال می‌کنید؟ ما باید توجه کنیم که وقت، انرژی و سرمایه محدودی داریم و آن را باید هدفمند و برنامه‌ریزی شده خرج کنیم.
از وقتی که در اختیار من گذاشتید ممنونم.
مرجان یشایایی