هفته نامه سلامت | اخبار صفحه ۳۲ | 19 مرداد 1398 | لینک خبر:
salamat.ir/d13081
ندایی در خواب به او گفت: «فرزندت را در راه خدا قربانی کن.» مبهوت ماند. این دیگر چه خوابی بود؟ همیشه گوش به فرمان الهی بود اما این بار، پای تنها پسرش، اسماعیل برومندش در میان بود و امر به قربانی کردنش. خداوند این پسر را پس از سالها به او عنایت کرده بود و حالا ... 3 شب پشت سر هم باز همان صدا را شنید و فرمان یکی بود: «باید پسرت اسماعیل را در راه خدا قربانی کنی.» دیگر جای تردید نبود، باید فرمان خدا را اطاعت میکرد و تصمیم به اجرای فرمان گرفت.
همه ما این حکایت را بارها و بارها شنیدهایم. سطر به سطرش را در کتابهای مدرسه خواندهایم. آخر داستان را هم همه میدانیم اما اگر بخواهیم صادق باشیم، میدانیم بیشتر ما فقط آن را حفظ کردهایم که در امتحانهای آخر سال نمره از کفمان نرود. نه معلمها ما را به تفکر و تعمق بیشتر واداشتند و نه خودمان به این فکر کردیم عمق ماجرا چیست. گاهی داستان حضرت ابراهیم (ع) و حضرت اسماعیل(ع) موضوع انشایمان هم میشد و ما از اطاعت امر خدا و اعتماد به او مینوشتیم اما حالا که بزرگتر شدهایم هم به این فکر نمیکنیم آنچه باید به خورد جانمان برود، فقط اینها نیست.
ما هم باید قربانی بدهیم، باید برای رستگاری و برای سبکتر شدن، بگذریم و بگذاریم. بگذریم از لذتی آنی، از هر آنچه بیهوده و عبث است و وقت و مال را وقف کاری کنیم که بیارزد. آزمون سادهای است اما بیشترمان میدانیم در آن نمره نمیآوریم. میدانیم و کاری نمیکنیم.
عید قربان است. حضرت ابراهیم (ع) از جان عزیزترینش گذشت، شما از اسراف، ولخرجی بیهوده، چشم و همچشمی، حرص و فخرفروشی برای رضایت معبود و کمک به بندههایش میگذرید؟
زهراسادات صفوی