هفته نامه سلامت | اخبار صفحه ۳۲ | 15 دی 1397 | لینک خبر:
salamat.ir/d12350
همه ما دلمان میخواهد روزهایی خوش داشته باشیم. روزهایی آفتابی و روشن که در آن هیچ خبر بدی اعصابمان را نشانه نرود. آدمیم ناسلامتی و هر چقدر هم کدر شده باشیم، سنگ که نیستیم. دلمان میخواهد اوضاع بر وفق مراد باشد اما هیچ کاری برای خوب کردن حال دنیا و آدمهایش نمیکنیم. سرها را در گریبان کردهایم و به جای اینکه قدمی برداریم، فقط میخواهیم نبینیم و نشنویم. ما خودمان را نابینا کردهایم و خبر نداریم. به قول ناظم حکمت، شاعر لهستانیتبار ترک، همه ما نابیناییم، هر کداممان به نوعی؛ آدمهای خسیس نابینا هستند ، چون فقط طلا را می بینند، آدمهای ولخرج نابینا هستند، چون امروزشان را میبینند، آدمهای کلاهبردار نابینا هستند، چون خدا را نمیبینند، آدمهای شرافتمند نابینا هستند، چون کلاهبردارها را نمیبینند...
این رویا نیست که دنیا میتواند جای بهتری برای زندگی باشد. مکانی امن و زیبا که در آن همه داستانهای زندگی پایانی خوش داشته باشد، همه هواپیماها به سلامت فرود بیاید، قطارها مسافرانشان را سالم به مقصد برسانند، کمتر تصادفی در کار باشد، حال بیماران خوب شود، بیشتر خبر شادی و جشن و وصال باشد و زندگی زیباتر شود اما انگار این روزها علاوه بر نابینایی، همه ما دچار فراموشی مزمن هم شدهایم. یادمان رفته روا نیست که تا حادثهای مثل واژگونی اتوبوس و سوختن بچهها و گم شدن کودکی به گوشمان میرسد، رو به آسمان گلایه را شروع کنیم. تقصیر یکی از خودمان است که در هر سمتی که هستیم، یادمان میرود که روزی پاک به دنیا آمدیم، که فقط برای خودمان زندگی نمی کنیم و تصمیم نمیگیریم و ممکن است کمکاریمان باعث نابودی زندگی و امیدهای انسانهای دیگر شود. یادمان میرود که در جزیرهای تنها زندگی نمیکنیم و نسبت به همه مسوولیم. یادمان میرود که روزی باید جواب بدهیم. روزی که برای هیچ کداممان دور نیست...