به تجربه دریافتهام که در مکانهای تنگ حتی دامنه فکر آدمی هم تنگ میشود و مایل بودم وقتی به داستانهای آیندهام فکر میکنم، در اتاق بالا و پایین بروم. باری، همیشه خوش دارم که به جای نوشتن آثارم، غرق در فکر کردن به آنها شوم و در این رویا غوطه بخورم که چگونه از آب درخواهند آمد و این واقعا از تنبلی و سستی نیست. نمیدانم از چیست.
(رنجکشیدگان و خوارشدگان، فئودور داستایوفسکی، ترجمه محسن کرمی، انتشارات نیلوفر، چاپ اول، 1394، صفحه 9)
بیشتر مشکلات دنیا زیر دوش آب حل شدهاند! البته شما رانندگی و پیادهروی را هم اضافه کنید. اینها موقعیتهایی هستند که ما بدون اینکه کار خاصی انجام دهیم میتوانیم به فضا خیره شویم. در نگاه اول به نظر میرسد وقتی کار خاصی انجام نمیدهیم، وقتمان را به بطالت گذرانده و مغزمان را از فعالیت بازداشتهایم، در حالی که فعالیت اصلی مغز که منجر به خلاقیت میشود بیشتر در زمانی است که اتفاقا کار خاصی انجام نمیدهیم و مشغولیت ذهنی خاصی نداریم. فکرهای بکر و خلاقیتهای ناب در زمانهای «بیکاری» سراغمان میآید. هر انسان خلاقی نیاز دارد بدون اینکه به مساله خاصی فکر کند، زمانهایی فقط به فضا خیره شود. خیره شدن به فضا و هیچ کاری نکردن، یک نیاز اساسی در انسان است، هرچند در دنیای امروز مجال برای خیره شدن به فضا بسیار کم است. تصویری که ما از«انسان موفق» داریم، این است که همیشه «پرمشغله» باشد و آنقدر کار داشته باشد که وقت سرخاراندن نداشته باشد. یکی از همکارهایم میگفت: «باور کن آنقدر کار دارم که حتی وقت دوش گرفتن ندارم.» کار زیاد، آسیبرسان است.
من در این مجال از آسیبهای درازمدت آن مانند فرسودگی شغلی صحبتی نمیکنم. منظور من آسیبهای دمدستیتر است. کار زیاد، خلاقیت و فکرهای تازه را از انسان میگیرد. «اندکی تنبلی» برای همه ما لازم است. یکی از دغدغههایی که به صورت مشترک در مراجعان رواندرمانی میبینم، «دغدغه مفید بودن» است که به صورت یک فکر وسواسی درآمده است. از خودشان انتظار دارند همیشه مشغول به یک کار «مفید» باشند. این وسواس فکری توسط مادران به فرزندان خردسالشان فرافکنی میشود و آنها کودک را مرتب از این کلاس به آن کلاس میبرند و به او اجازه نفس کشیدن نمیدهند. ما گاهی نیاز به پرسه زدن داریم و اینکه بیهدف دور خودمان بچرخیم که راه واقعی و علایق شخصی خودمان را پیدا کنیم. یکی از معضلهای انسان پرمشغله امروز این است که فقط میدود، اما اصلا نمیداند برای به دست آوردن چه چیزی میدود. برای من درس بزرگی بود وقتی فهمیدم که خلاقترین زمانهای نویسنده بزرگی مانند داستایوفسکی، زمانهایی بوده که در اتاقاش بالا و پایین میرفته و بیهدف دور خودش میچرخیده است. بیایید ما هم کمی نفس بکشیم و به اطرافیانمان اجازه نفس کشیدن بدهیم.
دکتر حافظ باجُغلی
روانپزشک و عضو کمیته بهداشت و سلامت جنسی انجمن روانپزشکان ایران