0
0
        

لارنس کلبرگ (Lawrence Kohlberg) یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازانی است که درباره رشد اخلاقی در انسان‌ها مطالعه کرده است. او معتقد است رشد اخلاق طی مراحلی که از قبل برنامه‌ریزی شده پیش می‌رود، یعنی این یک قاعده همگانی یا جهان‌شمول است و با اتمام یک مرحله، مرحله بعدی، که آمیزه‌ای از تجربیات مرحله قبل و تجارب جدید است، ظاهر می‌شود. منظور کلبرگ این است که این مراحل به صورت ژنتیکی برنامه‌ریزی شده و به دنبال یکدیگر ظاهر می‌شوند، اما چرا مثل حرف زدن، راه رفتن و... که آنها نیز برای کامل شدن مراحلی را طی می‌کنند، همه افراد به سطوح بالای رشد اخلاقی نمی‌رسند؟ آیا می‌خواهید بدانید که شما از نظر اخلاقی در چه مرحله‌ای هستید؟ روش کلبرگ برای پیدا کردن اینکه هر فرد در چه سطح اخلاقی‌ای قرار دارد این بود که داستان‌هایی را مطرح می‌کرد که در آنها چالش‌ها و محدودیت‌های اخلاقی وجود داشت. او این داستان‌ها را معماهای اخلاقی می‌نامید و از افراد می‌خواست درباره محتوای داستان‌ها و آنچه که قهرمانان داستان انجام داده‌اند، قضاوت کنند. سطح قضاوت اخلاقی به نوع استدلالی که فرد به کار می‌برد، بستگی دارد؛ نه به محتوای قضاوت او. پس یک جواب درست یا یک جواب نادرست وجود ندارد و به‌ دلیلی که فرد برای جوابش می‌آورد، نمره داده می‌شود؛ یعنی فردی که می‌گوید قهرمان داستان نباید این کار را می‌کرد، ممکن است نمره‌ای معادل با کسی که می‌گوید قهرمان کار درستی انجام داده، بیاورد و این موضوع به دلایلی که در مورد قضاوتش ارائه می‌دهد، بستگی دارد. کلبرگ پس از تحلیل پاسخ به این معماها، سطوح قضاوت اخلاقی افراد را معین می‌کرد. از نظر او، افراد در 3 سطح اخلاقی قرار می‌گیرند که هر یک از این سطوح، خود به 2 مرحله تقسیم می‌شود.
سطح اول: اخلاق پیش‌عرفی
سطح اول، اخلاق پیش‌عرفی یا پیش‌‌قراردادی است که کودکان از 4 تا 10 سالگی در این سطح قضاوت اخلاقی قرار دارند. کودکان در این سن، اخلاقی عمل می‌کنند تا از مجازات اجتناب کنند یا پاداش بگیرند. از دید آنها، معیارهای اخلاقی از سوی والدین و بزرگ‌ترها تعیین می‌شوند و افراد باید برای گریز از مجازات یا کسب پاداش از آنها پیروی کنند. این سطح شامل 2 مرحله است.
مرحله 1) اجتناب از تنبیه: در این مرحله کودک برای اینکه مجازات نشود از معیارهای اخلاقی دیگران (والدین) تبعیت می‌کند و به انگیزه‌های فردی که در داستان عملی را مرتکب شده، توجه چندانی ندارد، بلکه بیشتر به پیامد آن فکر می‌کند.
مرحله 2) کسب پاداش: در این مرحله کودک از مقررات والدین اطاعت می‌کند تا مورد تشویق قرار گیرد یا پاداشی دریافت کند. کودکان عملی را اخلاقی می‌دانند که برایشان فایده داشته باشد، پس سودجویی، معیار قضاوت اخلاقی است.
به‌طور کلی می‌توان گفت در این سطح اخلاقی، کودکان در مورد درست و نادرست فقط برحسب عواقب عمل قضاوت می‌کنند. مثلا اگر به بگوییم: «فردی که سهوا 10 بشقاب را شکسته کار بدتری انجام داده یا کسی که عمدا یک بشقاب را شکسته؟» کودک پاسخ می‌دهد: «کسی که 10 بشقاب را شکسته کار بدتری انجام داده است.»
سطح دوم: اخلاق متعارف
سطح دوم، اخلاق متعارف یا قراردادی که کودکان از 10 تا 13 سالگی در این سطح قرار دارند. در این سطح کودک علاقه‌مند است با کارهای خود دیگران و به‌خصوص والدینش را خشنود کند، یعنی تحسین آنها را برانگیزد. دراین سطح او گرایش به اطاعت کامل از قوانین دارد، اما این بار اطاعت از قوانین فقط برای دوری از مجازات یا کسب پاداش نیست، بلکه آنچه که مهم‌تر است، محبوبیت و نهایتا حفظ نظم جامعه است.
این سطح نیز شامل 2 مرحله است:
مرحله 3) تحسین و تایید از جانب والدین: در این مرحله کاری که تایید والدین و دیگران را به دنبال داشته باشد از نظر اخلاقی قابل‌دفاع و درست است. کودک سعی می‌کند به چشم خودش و دیگران خوب جلوه کند. در اینجا، برخلاف سطح قبلی، کودک به نیت هم علاوه بر پیامد، اهمیت می‌دهد.
مرحله 4) حفظ نظم اجتماعی و وظیفه‌شناسی: در این مرحله، هر کاری که مطابق با قانون و مورد تصویب مراجع قدرت باشد، از لحاظ اخلاقی قابل‌قبول است. علاوه بر این، هر انسان موظف است به تعهدات و وظایف خود، به شکلی که جامعه تعیین کرده، عمل کند.
به‌طور کلی در این سطح، تاکید بر روابط بین افراد و ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی است و زمانی که این موارد با علایق شخصی منافات داشته باشند، ارزش‌های اجتماعی و تعهدات، مقدم هستند. کودک نه‌تنها خود را با نظم اجتماعی هماهنگ می‌کند، بلکه آن را توجیه و از آن حمایت خواهد کرد.
سطح سوم: اخلاق پس‌عرفی
سطح سوم، اخلاق پس‌عرفی یا مافوق‌قراردادی که افراد از 13 سالگی به بعد به این سطح می‌رسند و وقتی به اینجا می‌رسند، در واقع به اخلاق واقعی دست پیدا کرده‌اند. در این سطح، فرد برای اولین بار متوجه می‌شود که ممکن است بین 2 معیار اخلاقی که هر 2 پذیرفته‌شده هستند، تضاد وجود داشته باشد. او ضمن قبول داشتن قوانین ممکن است به نارسایی بعضی از موارد قانونی پی ببرد و بفهمد که افراد دیگر ممکن است عقاید و ارزش‌های متفاوتی داشته باشند که نادرست هم نباشد. این سطح نیز 2 مرحله دارد:
مرحله 5) اخلاق قراردادی: در این مرحله فرد به قوانین و مقررات به‌عنوان نوعی قرارداد اجتماعی نگاه می‌کند و می‌فهمد که هدف از قوانین، تامین خواسته‌های اکثریت جامعه و بالا بردن رفاه اجتماعی است، اما قوانین هم گاهی نقص دارند، پس اعتبار قانون ممکن است در مواردی زیر سوال برود. در این شرایط ممکن است صحت و همیشه درست بودن بعضی قوانین مورد تردید قرار گیرد.
مرحله 6) پایبندی به اصول و وجدان فردی: این مرحله، بالاترین و عالی‌ترین مرحله رشد اخلاقی است. فرد براساس درونی کردن موازین اخلاقی، شخصا اصولی را انتخاب می‌کند و در هر موقعیتی به آنها پایبند باقی می‌ماند. در این مرحله اگر قانون با اصول انتخاب‌شده فرد مغایر باشد، وی از قانون پیروی نخواهد کرد. پس قضاوت اخلاقی در این سطح براساس اصول انتزاعی است؛ یعنی کاری درست است که فی‌نفسه در آن لحظه درست است، نه به این علت که جامعه آن را درست می‌داند. در کل فقط 10 درصد افراد به مرحله 6 که آرمانی‌ترین مرحله رشد اخلاقی است، می‌رسند و اغلب بزرگسالان در مرحله 3 یا 4 از سلسله‌مراتب کلبرگ باقی می‌مانند. کلبرگ می‌گوید: «ظاهرا این مرحله خاصی است که افراد خارق‌العاده‌ای مثل گاندی، مارتین لوتر کینگ و مادر ترزا و رهبران دینی به آن می‌رسند.»
کسی که در مرحله 6 اخلاقی کلبرگ قرار دارد، فقط برای پیشبرد موقعیت اجتماعی خود به دوستی با کسی وانمود نمی‌کند و وقتی به آنچه که خواست، رسید، این دوستی را پایان نمی‌دهد. برای او هر انسانی به سهم خود مهم است و باید به احساسات او احترام گذاشت. برای او عدالت زمانی برقرار می‌شود که هر کس بی‌طرفانه خود را جای دیگران فرض کند و بدون هیچ قضاوتی کار درست را انجام دهد.
رشد اخلاقی پله‌پله است، پس هر کسی برای رسیدن به مرحله 6 باید حتما 5 مرحله قبل را پشت سر گذاشته باشد.
4 نمونه از داستان‌ها و چیستان‌های اخلاقی کلبرگ
داستان اول
زنی به نوع خاصی از سرطان مبتلاست و در آستانه مرگ قرار دارد. فقط یک نوع دارو ممکن است جان او را از مرگ نجات دهد که یک داروساز که در همان شهر زندگی می‌کند به تازگی آن را کشف کرده است. ساختن دارو برای داروساز گران تمام شده، ولی او دارو را فقط به 10 برابر قیمت ساخت آن می‌فروشد؛ یعنی ساختن دارو برای او مبلغ 400 دلار هزینه داشته، ولی آن را به قیمت4000 دلار می‌فروشد. ‌هانس، همسر این زن بیمار، برای قرض گرفتن این مبلغ به تمام افرادی که می‌شناسد، مراجعه و از تمام راه‌های قانونی اقدام می‌کند، ولی فقط 2 هزار دلار جمع می‌کند. او به داروساز مراجعه می‌کند و به وی می‌گوید که همسرش در شرف مرگ است و تقاضا می‌کند دارو را به قیمت ارزان‌تری در اختیار او قرار دهد، یا به او فرصت دهد که این مبلغ را بعدا به وی بپردازد، اما داروساز قبول نمی‌کند. ‌هانس ناامید می‌شود و به این فکر می‌افتد که دارو را برای همسرش بدزدد.
کلبرگ در ارتباط با این داستان فوق سوال‌هایی را مطرح می‌کند:
1) آیا ‌هانس باید دارو را بدزدد؟ چرا؟
2) آیا دزدیدن دارو توسط ‌هانس کار درستی است یا نه؟ چرا؟
3) آیا این وظیفه ‌هانس است که برای نجات همسرش دارو را سرقت کند؟ چرا؟
داستان دوم
جو پسری 14 ساله است که شدیدا دوست دارد با دوستانش به اردو برود. پدر او به او وعده می‌دهد که اگر بتواند خودش شخصا هزینه سفرش را پس‌انداز کند به او اجازه چنین کاری را می‌دهد. جو با کارهایی مثل توزیع روزنامه در منازل و پخش آگهی بین مردم بالاخره موفق می‌شود مبلغ 100 دلاری را که لازم دارد، پس‌انداز کند، ولی زمانی که تاریخ سفر نزدیک می‌شود، بعضی از دوستان پدر جو تصمیم می‌گیرند به ماهیگیری بروند. از آنجا که پدر جو برای این سفر پول کافی ندارد از جو می‌خواهد، پولی را که جمع کرده به او بدهد تا با دوستانش به ماهیگیری برود. جو نمی‌خواهد از رفتن به اردو بگذرد و به همین دلیل، از دادن پول به پدرش امتناع می‌کند. کلبرگ در مورد این داستان سوال‌هایی را مطرح می‌کند:
1) آیا جو باید از پرداخت این پول به پدرش امتناع کند؟ چرا؟
2) آیا پدرش حق دارد از او بخواهد که پول پس‌انداز کرده‌اش را به او بدهد؟ چرا؟
3) آیا ندادن این پول ربطی به یک پسر خوب بودن یا نبودن دارد؟ چرا؟
داستان سوم
جودی یک دختر 12 ساله است. قرار است یک گروه راک برای اجرای کنسرت به زودی به شهر آنها بیاید. مادر جودی به او می‌گوید که می‌تواند با جمع کردن پول ناهار و پولی که از پرستاری بچه به دست می‌آورد برای کنسرتی که دوست دارد، بلیت بخرد. جودی تا موقع کنسرت 20 دلار جمع می‌کند، در حالی که بلیت کنسرت 15 دلار بود. چند روز مانده به کنسرت، مادر جودی تغییر عقیده می‌دهد و به او می‌گوید که باید با پولش لباس مدرسه بخرد، اما جودی تصمیم گرفته به هر قیمتی که شده به کنسرت برود. پس بلیت می‌خرد و به مادرش می‌گوید که فقط توانسته 5 دلار پس‌انداز کند. او به کنسرت می‌رود و به مادرش می‌گوید روزش را با یکی از دوستانش گذرانده است. یک هفته می‌گذرد و مادر چیزی نمی‌فهمد، اما جودی برای خواهر بزرگ‌ترش، لوسی جریان را تعریف می‌کند و می‌گوید در این باره به مادر دروغ گفته است. لوسی نمی‌داند باید به مادر در این باره چیزی بگوید یا نه.
کلبرگ می‌پرسد:
1) آیا لوسی باید مادر را در جریان بگذارد؟ چرا؟
2) آیا اینکه جودی خواهر او است باید روی تصمیم‌گیری‌اش درباره اینکه به مادر بگوید یا نه اثر بگذارد؟ چرا؟
3) تحت چه شرایطی یک راز باید به صورت راز باقی بماند؟
داستان چهارم
2 مرد جوان که برادر هستند دچار یک مشکل جدی می‌شوند. آنها مجبور بودند با عجله شهر را ترک کنند، درحالی‌که نیاز شدید به پول داشتند. کارل که برادر بزرگ‌تر است، شیشه یک مغازه را شکست و 1000 دلار دزدید . باب که برادر کوچک‌تر است، نزد پیرمردی که به کمک کردن به نیازمندان شهرت داشت، رفت. او به پیرمرد گفت که به بیماری بسیار جدی و خطرناکی مبتلاست و برای عمل جراحی به 1000 دلار پول نیاز دارد. باب از پیرمرد خواست که این پول را به او قرض بدهد و به او قول داد که پس از بهبود این پول را به او بازمی‌گرداند. در واقع، باب به هیچ عنوان بیمار نبود و قصد برگرداندن پول به پیرمرد را نیز نداشت. پیرمرد با اینکه باب را به خوبی نمی‌شناخت، پول را به او قرض داد، اما باب و کارل از شهر گریختند، در حالی‌که هرکدام 1000 دلار پول داشتند.
حال کلبرگ می‌پرسد: کدام برادر کار بدتری انجام داده؟ چرا؟
آیا مهم است که فرد به قولی که به یک غریبه یا کسی که دیگر هرگز نخواهد دید، داده پایبند بماند؟ چرا؟
چرا نباید دزدی کرد؟
آیا پیرمرد به‌خاطر پولی که به یک غریبه قرض داد، غیرمسوولانه رفتار نکرد؟ چرا؟
منبع: csudh.edu
دکتر‌هانیه زایررضایی




مطالب مرتبط

دیدگاه کاربران

ارسال ديدگاه
نام :    ایمیل : 

عکس خوانده نمی شود کد امنیتی :      

کلیه حقوق این سایت متعلق به موسسه فرهنگی ابن‌سینای بزرگ می باشد. طراحی و اجرا توسط: هنر رسانه




ناحیه کاربری

آدرس ایمیل:
رمز عبور:
 
رمز عبورم را فراموش کرده‌ام

ثبت نام