بسیاری از مشکلاتی که افراد در بزرگسالی با آن روبرو میشوند به این دلیل است که از بیان خواسته و نیاز خود به دیگران عاجزند. آنها نمیتوانند درباره نظرها و احساسات خود به دیگران بگویند و حتی نمیتوانند به خواستههای غیرمعقول دیگران جواب «نه» بدهند. دلیل این مشکلات این است که این افراد در کودکی مهارت جراتمندی را نیاموخته و تمرین نکردهاند. مهارتی که به آنها کمک میکند که بدانند هنگام روابطشان با دیگران، کجا باید سکوت کنند و چگونه در زمان مناسب خواسته یا عقیدهشان را مطرح کنند تا از خودشان و روابطشان با اطرافیان راضی باشند. زمانی که صحبت از جراتمندی میشود خیلیها آن را با پرخاشگری و بیادبی اشتباه میگیرند. این یک سوءبرداشت است زیرا جراتمندی یک مهارت است و تکنیکهای خاص خودش را دارد. اگر با کودکی برخورد میکنید که در برابر بیتوجهی به درخواستش فریاد میزند و ناسزا میگوید و والدینش را مجبور به اطاعت میکند، تنها لقبی که میتوانید به او بدهید، بیادب است، نه جراتمند. معنای جراتمندی قاطعیت است که به افراد اجازه میدهد تا ضمن احترام به حقوق دیگران به حقوق خودشان نیز توجه کنند. پس اولین قدم در آموختن جراتمندی این است که به حقوق خودمان واقف باشیم و بدانیم که ما حق داریم افکار و احساسات خاص خودمان را داشته باشیم و مسوولیت عواقب آن را هم خودمان بپذیریم. بدانیم که حق داریم مسوولیت حل مشکلات دیگران را نپذیریم یا اینکه در صورتی که صلاح بدانیم، حق داریم نظر خود را تغییر بدهیم. ما حتی حق داریم که گاهی اشتباه کنیم و باید مسوولیت اشتباهات خود را بپذیریم. ما حق داریم بگوییم: «نمیدانم»، «نمیفهمم»، «نمیخواهم» و بدون اینکه خجالت بکشیم یا دچار عذابوجدان شویم به درخواست دیگران جواب منفی بدهیم اما همه اینها باید در سایه احترام به خودمان و احترام به فرد مقابل باشد. پس بیاییم فرزندانمان را محترم و مودب، اما قاطع و جراتمند تربیت کنیم.