اگر ظرایف و طرفهنغزهای شعر امینپور را بشناسیم، نوشتن درباره شعر او آسان میشود. حکمت، بخشی اساسی در نقطهنظرهای اوست که زیر پوشش طریقی از طنز قرار میگیرد. غافلگیری و غیرمنتظره بودن حرکت و تم موجود در شعرهای کوتاaه از ویژگیهای آثار امینپور است. «شعر و سلامت» این هفته به خوانش شعری از او اختصاص دارد با عنوان «اتفاق دیگر»:
اتفاق دیگر
«سیبی که از درخت میافتد
از نو به شاخه برمیگردد
اما
دیگر نمیشناسند
همدیگر را»
شعری از قیصر امینپور از مجموعه «دستور زبان عشق»
یک سیب چگونه میتواند پس از افتادن دوباره به جای اولش، به شاخهاش برگردد؟ و اگر برگشت، چرا شاخه و سیب همدیگر را نمیشناسند و با هم بیگانه هستند؟ این جدایی و عدم شناخت از چه نوعی است که وصل مجدد را برنمیتابد و نمیشناسد؟ آیا پیوند اول از اصل برخاسته است و پیوند دوم، اگر صورت پذیرد، فرع است؟ پرسشهای بسیاری در این شعر چندسطری نهفته است. چرا «اتفاق دیگر»؟ آیا افتادن سیب یک اتفاق است؟ یقینا چنین نیست! اگر سیب به شاخهاش برگشت، آنوقت میتوان گفت اتفاقی افتاده است؛ اتفاقی از نوع دیگر. آیا شاخه سرمنشا است و سیب یک سمبل؟ یک آغاز؟ آیا این همان سیب حوّاست که چیده شد؟ افتاد... اتفاقی افتاد اما به اصل برنگشت تا در جایی دیگر به شاخه برگردد، در دنیای مادی؟ آن هم به صورت اول؟ سیب امکان برگشت به منشا را ندارد و اگر برگشت غریبه است، چرا که آلوده شده؛ همه جهان دیروز و امروز و فردا به آن دندان زدهاند و هر کسی به وسع خود سهمش را جویده و بلعیده است. اما سیب هنوز سیب است و تمام نشده. این شعر کوتاه به لحاظ همان حکمت موجود در اندیشه شاعرش، شعر کرانمندی نیست چون کرانهپذیر نیست. تاویلپذیری بسیاری را امکانپذیر میسازد. آیا آبهای رودخانهای که به دریا میپیوندد، بخار میشود، باران میشود، رود میشود، آن بستر و آن آب دوباره به هم میرسند و همدیگر را میشناسند؟ معشوقی که از عاشق جدا میافتد، جدا میشود، میرود و سالها بعد برمیگردد، آیا همان است که بود؟ هر دو همان هستند که بودند؟ همدیگر را اگر بشناسند، دیگر آن شناخت اولی وجود ندارد. این شناخت ثانوی و جدید و تازهای است از نوع دیگر. این غافلگیری حرکت و تم از مختصات شعرهای کوتاه امینپور است. روانش شاد.