پدرم آقا یحیی ۷۱ ساله و مادرم شهربانو خانم ۶۴ ساله، هر 2 کشاورز و دامدار هستند. در یکی از روستاهای تفرش زندگی خوب و شادی دارند. هر روز بعد از نماز صبح مشغول به کار میشوند و شیر گاوها را میدوشند. از شیر گاو، ماست، کشک، کره و دوغهای محلی خیلی خوشمزهای درست میکنند. پدرم هم از خانه به سمت باغ میرود و به درختای میوه و گردو رسیدگی میکند. یک باغچه خیلی بزرگ و قشنگ توی حیاط داریم که مادرم در هر قسمتش یک نوع سبزی کاشته و خلاصه چیزی از بیرون تهیه نمیکنند. خدا را شکر خیلی سرحال و سرزنده هستند. عاشق کارشان هستند و از کار کردن و کشاورزی و دامداری لذت میبرند. صبح زود 2 نفری تنور رو روشن میکنند. مادرم خمیر را آماده میکند و همراه پدرم تا طلوع صبح نان میپزند. معتقدند اگه صبح زود بیدار شوی خدا روزیات را زیاد میکند. اگه سعی و کار و تلاش کنید برکت زندگی بیشتر میشود. خلاصه صفا و صمیمیتی که بین پدر و مادم است، واقعا ستودنی است. آنقدر به هم احترام میگذارند که همیشه الگوی ما بچههایند.