چند روزی است به این موضوع فکر میکنم که چرا گاهی مادران و زنان مهربان در حالی که قابلستایشاند، نمیتوانند آرامشی عمیق و لذت به همسرشان بدهند. آیا آنها که با حساسیت به نیاز مردان توجه دارند، با مردانگیشان هم مهربان هستند؟ و برعکس، آیا مردان محترم و مهربان در جامعه با نیازهای عاطفی و جنسی زنانشان مهربان و هماهنگاند؟
باید بین مرد و زن خوب بودن و شریک مناسب یکدیگر بودن تمایز قائل شد. شریکهای مناسب در رابطهای که تعادل ایجاد میکند، هر دو با اشتیاق لذت میبرند و در بافت مناسب برای ارضای نیازهایشان به خواستههایشان میرسند، لزوما افراد مهربان و جذابی در جامعه نیستند.
زنان سنتی راه و رسم نجابت، مهربانی و رسیدگی به همسر و فرزندان را خوب میدانند ولی گاهی از رسیدگی عاطفی غافلاند. زنان و مردان شبهمدرن هم فقط به روابط زناشویی توجه فیزیکی دارند. رسیدگی عاطفی همیشه جنسی نیست؛ گاهی با داشتن و برقراری بهترین رابطه جنسی، با ابعاد زنانه و مردانه شریکمان مهربان نیستیم. هوش عاطفی کمک میکند که نیازها را تشخیص و بهموقع پاسخ مناسب عاطفی بدهیم. ممکن است پاسخ ما با زبان بدن یا کلامی مهربانانه باشد. گاهی سکوت زن بهترین پاسخ به مرد است. گاهی هم باید فضایی برای تعامل ایجاد شود تا سخن زاییده شود. توجه و نگاه مرد گاهی از هزاران عبارت «دوستت دارم» لذتبخشتر است.
مردان و زنان نیک و محترم لزوما همسران خوبی نیستند زیرا ما در مسائل عاطفی و جنسی با پیچیدهترین نیازها و خواستههای مگو درگیریم. جایی که امکان دارد، نباید بر اساس ارزشها حرکت کرد تا تعادلی ایجاد شود چون همه ما به همسری مهربان با زنانگی و مردانگیمان نیاز داریم، نه شریکی فاضل، عاقل و بالغ.
در رابطه عاشقانه و نزدیک، افراد نیاز دارند با شریکشان راحت باشند و بتوانند احساسات و رویاهایشان را با او به اشتراک بگذارند. ممکن است مرد یا زنی در اجتماع بسیار مهربان و محترم باشد ولی فضای روانی وسیعی نداشته باشد تا شریک زندگیاش بتواند کنار او خودش باشد. یادمان باشد؛ اغلب اوقات زمانی که افراد به خوبی شنیده و درک میشوند، عشق واقعی را تجربه میکنند.
کتایون خانجانی
درمانگر فردی و زوجدرمانگر